وبلاگ شعر
خوش آمدید
3. آیات جهاد زمان حاضر را شامل نمیشود قضاوت نهایی بین دو نظریه پي نوشت : 43) توبه (9): 36. این مقاله در کنفرانس صلح که از طرف وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی افغانستان به تاریخ 24 میزان 1387 دایر شده بود، ارایه گردید.
بسم الله الرحمن الرحیم تعریف صلح و مبانی معرفتی آن درقرآن بحث جامع در مورد صلح از دیدگاه اسلام میدان وسیعی را میطلبد و پرداختن همه جانبه به آن در یک مقالهی قابل ارائه در یک سیمنار گنجایش ندارد. ولی رؤس مطالب مرتبط به عنوان بالا را میشود به صورت مختصر به گونهی که در پی میآید مورد بررسی قرار داد.
این اولین آیهای است که در کارزار نازل شد (هنگامی که پیامبر در مدینه بودند) پس از نزول آیه پیامبر با آنان که با او کارزار میکردند جنگید و از هر که به او کاری نداشت باز ایستاد، تا زمانی که سوره برائت نازل شد [منظور آیه «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً»(43) میباشد.(44)]
ابن عباس گوید:
[درباره لا تعتدوا] زنان ، کودکان و پیرمردان مسن و کسی که تسلیم شده و دست از جنگ برداشته است را نکشید. اگر چنین کنید بر آنان ظلم کردهاید.(45)
و ابو جعفر گوید:
«الفتنه اشد من القتل» یعنی شرک به خدا از قتل شدیدتر است و با توجه به آنچه گفتیم که اصل معنای فتنه ابتلاء و آزمایش است تأویل کلام آن است که ابتلاء مؤمن در دینش که از دین برگردد و مشرک به خدا شود شدیدتر و پرضررتر است از اینکه در حالی که بر دین خود استوار است و در حالی که حق با اوست شهید شود، «قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ»؛ یعنی بجنگید با آنان تا کفر نباشد و جز خدا پرستیده نشود، از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت است که من مأمور به جنگ با مردم شدم تا لا اله الّا اللَّه بگویند، نماز بخوانند و زکوة بدهند پس اگر چنین کنند جان و مالشان در امان است و محاسبه اعمال آنان با خداست.(46)
قرطبی مینویسد:
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه از کارزار ممنوع بود با آیاتی مثل «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن»(47) «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ»(48) «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً»(49) «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ»(50) چون به مدینه آمد با نزول این آیه مأمور به کارزار شد. این دیدگاه ربیع بن انس و دیگران است ولی از ابوبکر نقل شده که اولین آیه را «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»(51)؛ میدانست ولی اکثر بر نظر اول هستند.(52)
و همو مینویسد:
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ... امر به کارزار با هر مشرک و در هر موضع است و این امر مطلق است و مشروط به ابتدا به کارزار از سوی مشرکان نیست؛ چرا که در ادامه دارد و یکون الدین للّه.(53)
اما مفهوم فتنه در الفتنه اشد من القتل از دیدگاه فخر رازی پنج وجه است:
اول: که از ابن عباس منقول است: فتنه کفر به خداست، چرا که کفر سبب فتنه میشود و آن را از قتل بالاتر دانسته است چرا که کفر مستحق عذاب دائم است و قتل همیشه این گونه نیست و کفر فرد را از امت خارج میکند ولی قتل این گونه نیست.
دوم: اصل فتنه به معنای عرضه کردن طلا بر آتش جهت خلاص از غش است و بعد اسم برای هر چیزی شده که موجب امتحان است. و مراد از آیه آن است که اهتمام کفار به ترساندن مؤمنان و سختگیری بر آنان تا حدی که آنان مجبور به پناه آوردن به غیر شهر و کاشانه شوند، از کشتن که موجب خلاص از ناراحتیهای دنیاست بهتر است.
سوم: فتنه عذاب دائمی است که به سبب کفر با آنها قرین است. گویا قرآن میگوید: بدانید در پشت سر کشتن آنان عذابی دارند که از کشتن شدیدتر است، اطلاق اسم فتنه بر عذاب جایز است از باب اطلاق اسم سبب بر مسبب.
چهارم: مراد آن است که فتنه آنان بر شما به این که شما را از مسجد الحرام باز داشتهاند شدیدتر است از این که شما آنان را در حرم بکشید، چرا که آنان از عبودیت و اطاعت خدا منع میکنند که جن و انس برای آن خلق شدهاند.
پنجم: ارتداد مؤمن از دین بر او شدیدتر است از آن که محِقاً کشته شود.(54)
در تفسیر قاسمی آمده است:
« قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ»؛ یعنی با آنان کارزار کنید تا کفر زایل شود و اسلام ثابت گردد. آنچه به عقاب منجر میشود زایل و آنچه به ثواب میانجامد ثابت گردد «قاتِلُهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ» یعنی آنان را که شما را اخراج کردند و به فتنه انداختند و کارزار کردند با شما با آنان بجنگید تا در حرم فتنهای نباشد یعنی چیزی که مردم را از دین منع کند و آنان را از اظهار دین و دعوت به خدا باز دارد و تا آن که دین برای خدا باشد، یعنی دین به طور خالص برای خدا باشد و در حرم غیر از او عبادت و بندگی نشود. از غیر خدا کسی نترسد و کسی در دینش به فتنه دچار نشود و به خاطر دینداری اذیت نگردد.(55)
در تفسیر الفرقان نیز آمده است:
امر «و قاتلوا» در این آیه دفاع از جانهای مسلمین است. در دوران مکه دفاع مسلحانه و خونین ممکن نبود به جهت شرایط خاص و حالت مبارزه منفی که در آن دوران در مقابل هجمههای کفار بود. در این جا بعد از آن که در آیه «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» داده شد، مسلمانان مأمور به کارزار با کسانی شدند که با آنان میجنگند البته به شرط عدم تجاوز به این صورت که غیر مقاتل و پیرمرد و خردسال و زن را نکشند... این آیه اولین آیه درباره امر به قتال است و آیه حج اولین آیه اذن به قتال است. در مرحله بعد آیه: «قتلوا المشرکین» آمد پس از آن دفاع هجومی به جهت حفاظت از مستضعفین مظلوم تشریع شد و پس از آن کارزار با هر کافری و هر دیار مشرکی « قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ».(56)
و همو در ادامه مینویسد:
« قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ...» آیا این ضابطه را معیار ثابتی برای همه زمانهای اسلامی میبینی که واجب است مبارزه و جنگ با کافرین تا رفع فتنه و بقاء دین برای خداوند که آن طاعت مطلقه خداوند در همه آبادیهای زمین است گرچه ادیان دیگر در تقیه باشد؟ یا این که امر خاص به مجاهدین زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و ایشان تا رسیدن به غایت سلبی «حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ» نبودند تا برسد به غایت ایجابی «یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ». یا این که امر عامی است ولی مراد از فتنه در اینجا قتال است گرچه معنای فتنه اعم از قتال است.(57)
و بالاخره علامه طباطبایی مینویسد:
این آیات پنجگانه حکم واحدی را با حدود و اطرافش بیان میکند. کلام خدا «وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ» بیان اصل حکم است، کلام خداوند «ولا تعتدوا» حد حکم از جهت سازماندهی و انتظام است ، کلام خداوند «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه» حد زمانی حکم است و... .(58)
در ادامه مینویسد:
این آیات مخصوص قتال با مشرکین است و شامل اهل کتاب نمیشود، پس مراد نهایت قتال که دین برای خداوند باشد آن است که بتها را عبادت نکنند و به توحید اقرار نمایند. اهل کتاب به توحید اقرار دارند گرچه به حسب حقیقت آنان نیز کافرند.(59) قرآن اسلام و دین توحید را مبتنی بر فطرت میداند و اقامه و تحفظ بر انسانیت را از اهم حقوق مشروعه انسان برمیشمارد و دفاع از این حق را نیز حق فطری دیگری میداند... و قتال چه به عنوان دفاع از مسلمین یا از حوزه اسلامی یا جهاد ابتدایی باشد همه آنها در حقیقت دفاع از حق انسانیت است در حیات او چرا که در شرک به خداوند پاک انسانیت هلاک میشود و فطرت میمیرد و در دفاع از حق انسانیت اعاده حیات انسانیت و زندگانی آن بعد از مرگ او است. پس شخص زیرک و عاقل این گونه مییابد که اسلام شایسته است حکم دفاعی در پاک کردن زمین از لوث مطلق شرک داشته باشد و در خلوص ایمان برای خداوند تلاش کند.(60)
با توجه به دیدگاههای ذکر شده باید گفت: آیات پنج گانه از آن جهت که نحوه برخورد با حاکمیت مشرکین در مکه را نشان میدهد میتواند به عنوان استراتژی برخورد با ملل یا حاکمیتهای کفر پیشه مطرح گردد. بعضی از این آیات بویژه از جمله وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ ، تشریع جهاد ابتدایی به منظور دعوت به اسلام را برداشت کردهاند. مرحوم علامه طباطبایی هچنان که آوردیم به نحوی در جهت توجیه این نوع جهاد به صورتی که تبدیل به دفاع از انسانیت و فطرت شود پاسخ گفته است. عدهای از معاصرین این جهاد ابتدایی را به تبعیت از مفسر پیش گفته دفاع از انسانیت و فطرت الاهی انسان میبینند.
نکته مورد توجه در مجموعه آیات آن است که طرف قتال را درآیه 190 «الذین یقاتلونکم» ذکر کرده است. در آیات دیگر نیز با ضمیر جمع مذکر غایب (هم) به دسته ذکر شده «الذین یقاتلونکم» اشاره کرده است. البته با توجه به شأن نزول و ذکر اخرجوهم من حیث اخرجوکم و یاد کرد از مسجدالحرام روشن است که مراد از الذین یقاتلونکم مشرکین مکه هستند. اگر مراد از مقاتلین مشرکین مکه هستند آیات نه عمومیتی دارد که قتال با هر مشرک و کافری را در بر گیرد که شامل اهل کتاب هم بشود (آنچنان که مرحوم علامه طباطبایی به این نکته تصریح کردهاند) و نه عمومیتی که جهاد با هر مشرکی را شامل شود.
گرچه غایت قتال با مشرکان مکه آن است که حتی لا تکون فتنه و یکون الدین للَّه و روشن است که با قتال مشرکان مکه و حتی کشته شدن همه آنها نه تمام فتنه در پهنه زمین و طول زمان از بین میرود و نه دین خداوند استقراری وسیع و همه جانبه مییابد.
پس با قرینه مقاتلین و تناسب احکام مذکور در آیه این گونه استفاده میشود که نفی فتنه و استقرار دین در بلدالحرام مراد است. پایگاه توحید نباید محل فتنه شرک و فتنه بر علیه مسلمین باشد و باید در آنجا دین خالص برای خداوند باشد. به ویژه آن که مشرکان مکه ابتدای به کارزار کرده و در موارد متعددی به مسلمین یورش برده و در آغاز نیز آنان را مجبور به ترک دیار کردهاند.
بنابراین آنچه در تفسیر قاسمی آمده است و احتمالات غیر منتخب نویسنده تفسیر الفرقان در نظر ما به صواب نزدیکتر است.
در قرآن کریم نظیر این آیه در سوره انفال آمده است:
«وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ بِما یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(61)؛
و با آنان کارزار کنید تا فتنهای نباشد و دین، همه آن برای خدا باشد ، پس اگر دست کشیدند همانا خداوند به کارهای آنان بینا است.
ولی با توجه به آیات قبل که «یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ»(62)؛ اشاره دارد ظهور مرجع ضمیر در آن آیه نیز به مشرکان مکه است.
پس دیدگاه صاحب دراسات که در ذیل آیه آورده است:
کارزار واجب جنگ برای رفع فتنه و بسط توحید است و چه بسا اولی همان جهاد دفاعی مصطلح و دومی جهاد ابتدایی است. و هنگامی که واجب به انجام رسید پس از آن ظلم به بردهگیری و استثمار روا نیست.(63)
مورد اختیار ما نیست و با توجه به قرائن مجموعه آیات خلاف ظاهر است ، اگر کسی در پاسخ بگوید که مورد در آیه شریفه مخصص نیست و هر کافری این حکم را دارد. پاسخ آن است که آیه آن گونه نیست که مفهومی عام را برساند و شأن نزول آن به مورد خاصی تطبیق شده باشد، بلکه حکم بر قتال تا رفع فتنه و بسط توحید متعلق به موضوعی مقید و مضیق است؛ چرا که در این آیات قتال با الذین یقاتلونکم مورد توجه و حکم است.
تنها نکته مورد اشکال نهایت آیه 191 است که دارد «کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ» و شاید کسی بگوید که این حکم برای همه کافران است. اما در پاسخ باید گفت اصولاً آیه قاتلوهم حتی لا تکون فتنه پس از این آیه واقع شده و از قضا در این آیه این گونه میخوانیم: «وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّی یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ»؛ یعنی در این آیه مقاتله در نزد مسجد الحرام مشروط به ابتدای به کارزار از سوی مشرکان است و این که جزاء کافرانی که در مسجد الحرام قتال میکنند مرگ باشد امری است که با کبرای کلی مورد بحث تفاوت دارد.
نتیجه آن که این آیات گرچه شیوه برخورد شدید دولت و حکومت اسلامی را با کافرانی که به مسلمانان حمله برده و کارزار کردهاند نشان میدهد اما آنچه به عنوان جهاد آزادیبخش یا رفع فتنه در عالم و بسط توحید مطرح است از آن مستفاد نمیگردد.
در آیات دیگر که به ظاهر جهاد ابتدایی را میرساند نیز میتوان به نوعی مفهوم دفاع را استنباط نمود.
در آیه: وَقَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّةً(64) همگی با مشرکان بجنگید، چنانکه آنان همگی با شما میجنگند و بدانید که خدا با پرهیزکاران است. گرچه امر قتال کرده و قیدی را نیاورده ولی واضح است که این کارزار مسبوق به قتال و جنگ مشرکان است، آن چنان که از جمله کما یقاتلونکم کافة استفاده میشود.
در آیه: فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم... واقعدوا لهم کل مرصد.(65) مشرکان را هر جا یافتید بکشید... و در هر کمینگاه [در انتظار آنان بنشینید. نیز به کمین دشمن نشستن حکایت از تجاوز دشمن به خاک و وطن دارد زیرا که در تهاجم ابتدایی کمینگاه کاربردی ندارد ، کمین غالباً در مواردی است که دشمن حالت تهاجمی دارد و نه حالت تدافعی.
در آیه: قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنْ الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً.(66) با کافران که نزدیک شما هستند کارزار کنید و باید که در شما شدت را بیابند.
در این آیه نیز اگر مقصود لزوم تهاجم برای تحمیل عقیده بود آن هم در زمان اقتدار مسلمین، دیگر جمله ولیجدوا فیکم غلظة چندان تناسبی نداشت، ولی اگر مقصود آن باشد که با دیدن اقتدار و شدت شما آنان فکر تجاوز را از سر بیرون کنند تناسب بیشتری را فراهم میآورد.
اصولاً هر جا در قرآن کریم بحث جهاد ابتدایی به ذهن میرسد ، آیات محفوف به آیات دیگری است که همه به نوعی به پیمانشکنی، تجاوز و ممانعت آنان از رسیدن پیام اسلام به مردم حکایت میکند. به عنوان نمونه به آیات 9 و 10 سوره توبه مراجعه شود.
البته در بعضی موارد استنباط این مطلب دشوار است. آنچه در واقعه برخورد سلیمان با ملکه بلقیس نقل شده است دلیل برخورد سلیمان کفر بلقیس دانسته شده است ولی با این همه با توجه به این که در این واقعه تسلیم بلقیس و هدایت وی نقل شده است و زمینه جهاد فراهم نیامده است، نمیتوان چندان اطمینانی در جهت استفاده جهاد ابتدایی از آن به دست آورد.
درباره آیه 29 سوره توبه با توجه به این که نه قبلاً به تهاجم اهل کتاب اشاره کرده است و نه در این آیات اشارهای به تهاجمی بودن دفاع وجود دارد، به این جهت استفاده جهاد ابتدایی از آن دور نیست، گرچه مضمون آیه به عدم ایمان آنان به خدا اشاره دارد و ظاهر آیه با توجه به «مِنْ» تبعیضه در آیه شریفه بر بعضی از اهل کتاب صدق میکند، در هر صورت این آیه نیازمند تأمل جدی است و از آیات دیگر در مدلول مورد نظر گروه اول دلالت بیشتری دارد.
2. تحقق موضوع جهاد ابتدایی به قیودی نیازمند است
با مراجعه به قرآن کریم روشن میشود که جهاد ابتدایی به سادگی امکان ندارد و قیود و مخصصهای فراوان اصالت الجهاد را بسیار ضعیف و دارای مصادیق نادر میسازد. این نکته گرچه مثبت اصل بر صلح (نظریه دوم) نیست، اما اصل بر جهاد (نظریه اول) را نیز خدشهدار میسازد. این قیود در غالب پیمانها و عقدهای مختلف در قرآن کریم ذکر شده است. در سوره توبه میخوانیم:
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنْ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ(67) و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان.
در ادامه لزوم حفظ معاهدات را گوشزد میکند.
إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ.(68)
مگر با کسانی که کنار مسجدالحرام پیمان بستهاید. پس تا با شما [بر سر عهد ]پایدارند، با آنان پایدار باشید زیرا خدا پرهیزکاران را دوست دارد.
این آیات صلح و امان را نسبت به همه مخالفان دینی اعم از اهل کتاب و غیر آنان شامل میشود، از سوی دیگر امکان عقد امان نسبت به افراد و جوامع غیر اسلامی را میپذیرد(69) و این نکته به احترام اسلام به افراد غیرمسلمان و دولتهای غیر اسلامی اشاره دارد. البته درباره این که عقد امان میتواند به طور دائمی باشد و یا این که حتماً باید زماندار باشد و تا مدت معینی باید بر این پیمان استوار بود، اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از فقیهان با توجه به اطلاق آیه نامحدود بودن زمان این پیمان را مجاز شمردهاند.(70) از سوی دیگر جهاد مبتنی بر تحقق دعوت است و دعوت به معنای رساندن پیام اسلام به مردمان است و اصولاً هیج قتالی قبل از دعوت به شیوههای مذکور آن در قرآن (حکمت، موعظه، جدال و...) مشروع نیست. بنظر میرسد آن چه در این عنوان ذکر شد گرچه به محدودیت جهاد میانجامد ولی رافع اصل جهاد نخواهد بود.
از سوی دیگر آیات جهاد را معمولاً فقیهان ما مختص به زمان حضور میدانند و بعضی جهاد ابتدایی را مختص به جزیرة العرب میدانند.(72) این اختصاصات نشانگر آن است که ویژگی عرضه رشد و نمو اسلام و یا سرزمین مکه و اطراف آن اقتضای جهاد ابتدایی داشته است ولی در عصر ما دیگر چنین زمینهای جهت جهاد و مبارزه در راه خدا و برای تسلیم کفار به قبول اسلام وجود ندارد.
به نظر میرسد آن چه میزان روابط و کیفیت آن را در مستوای مباحث نظری قرآنی تعیین میکند، هدف کلی تشکیل دولت مکتبی اسلام است، اسلام یک دولت فکری است که به دنبال توسعه و نشر مکتب در تمام عالم است و منطقه و نژاد خاص را مورد توجه قرار نمیدهد، ولی از طرف دیگر به دنبال توسعه دین بر اساس برهان و منطق است، از این روی اصالت در اسلام بر دعوت است نه بر جنگ و نه بر صلح، ولی این دعوت در چه عرصههایی و با چه ابزارهایی باید صورت پذیرد، بدون تردید نیازمند توجه به ظرف زمانی و مکانی و رعایت مصالح مسلمین است. بدون تردید در عصر حاضر و با توجه به تسلط فرهنگ قبول حقوق بشر بر کشورها و تلقی به قبول تمام ملل جهان نسبت به مرزهای جغرافیایی ، مصلحت مسلمین چیزی جز دعوت از طریق بیان و قلم و... نیست و جهاد ابتدایی اگر چه در بعضی از زمانها میتواند موجب گسترش اسلام باشد، ولی در عصر حاضر رعایت صلح جهانی و به رسمیت شناختن مرزهای بین المللی امری ضروری است. در زمانی فقیهان به دو عنوان دارالاسلام و دارالحرب میاندیشیدند و عدهای دارالعهد را به آن افزودند ولی امروزه به نظر میرسد باید در سیاست خارجی کشورهای اسلامی به دو عنوان دارالاسلام و دارالعهد اندیشید و دارالحرب چندان مفهومی را در روابط بین المللی حاضر ندارد.
44) محمد بن جریر طبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر الطبری) (بیروت، دارالکتب العلمیه و داراحیاء التراث العربی، 1421) ج 2، ص 195.
45) همان.
46) همان، ص 201.
47) قرطبی، انصاری، الجامع لاحکام القرآن، (بیروت، مؤسسة التاریخ العربی) ج 2، ص 231 و 232.
48) مائده (5): 13.
49) زمل (39): 10.
50) غاشیه (88): 22.
51) حج (22): 39.
52) قرطبی، انصاری، الجامع لاحکام القرآن، ص 231 و 232.
53) همان، 236.
54) فخر رازی، التفسیر الکبیر، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1411) چاپ سوم، ج 5، ص 113.
55) محمد جمال الدین قاسمی، تفسیر القاسمی، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی (بیروت، داراحیاء التراث العربی) المسمی بمحاسن التأویل، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، ج 1، ص 492.
56) محمد الصادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 95 - 97.
57) همان، 102.
58) سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362) چاپ چهارم، ج 2، ص 61.
59) همان، ص 63.
60) همان، ص 67.
61) انفال (8): 39.
62) انفال (8): 39.
63) حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و...، ج 1، ص 116.
64) توبه (9): 36.
65) ]. توبه (9): 6.
66) توبه (9): 123.
67) توبه (9): 6.
68) توبه (9): 7.
69) ر.ک: محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365) ج 21، ص 90 - 94.
70) ر.ک: همان، ص 97 و هبة زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، (سوریه. دمشق، دارالفکر، 1401ق) چاپ سوم، ص 360 تا 393.
71) ر.ک: وهبة زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ص 136.
72) ر.ک: تفسیر المنار، ج 10، ص 352.
صلح، کلمهی عربی، اسم مصدر و حاصل زندگیی در مسالمت و همزیستی و برقراری مناسبات بدون خشونت میان انسانها است. مفهوم آن در سطح روابط فیمابین یک خانواده، مجموعۀ انسانی پیرویک دین، و در سطح بینالمللی وپیروان ادیان مختلف قابل تطبیق میباشد.
دین مقدس اسلام به صلح در همه سطوح فوق اهمیت خاصی قایل است و در جای، جای قرآن مجید به مناسبتهای مختلف بر آن تاکید شده و به حیث دستوراکید، مسلمانان را مأمور به تلاش برای تامین صلح کرده است.
صلح در یک خانواده از آنجائیکه خانواده رکن و بنیاد اساسی اجتماع است، ارزشها، گرایشها و رفتارهای اخلاقیی یک خانواده خواهی، نخواهی در اجتماع انعکاس مییابد و تاثیرات جدی خویش را در مناسبات وهنجارها و ناهنجاریهای جامعه دارد، دین مقدس اسلام بر زندگی مسالمتآمیز و زندگی بدون خشونت درخانواده تاکید دارد و بر این اساس خانواده را محل آرامش و کانون پرورش مهر و محبت و بالاتر از آن ایجاد مودت معرفی می نماید:
و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون.(1)
(و از آیات خداوند این است که برای شما از خود شما همسرانی خلق کرده است تا به سوی آن میل کنید و آرامش گیرید و بین شما مودت و رحمت قرار داد ودراین موضوع آیتها است برای مردمی که تفکر کنند)
در این آیه متبرکه چند نکته وجود دارد:
1ـ به صورت کلی میفرماید برای شما همسران قرار دادیم هیچ ترجیحی مرد بر زن و یا زن بر مرد داده نشده است.
2ـ فلسفه خلقت زوجین را ایجاد سکون و آرامش روحی و روانی هر دو معرفی میکند.
3ـ تامین آرامش را وسیله ایجاد مودت که مرحله عالی از محبت است و رحمت، که مستلزم ترحم بر افراد ضعیف خانواده است میداند.
4ـ هرسه موضوع یادشده را وسیله تفکر برای کسانی که اهل آن باشد بیان می کند.
تفکر در اینکه زندگی با مودت در خانواده چه قدر لذتبخش است انسان را وادار مینماید به اینکه در سطح اجتماع نیز زندگی با محبت و مودت و رأفت ورحمت (ترحم بر ضعفا) داشته باشد. بدیهی است، در جامعۀ که مناسبات انسانی با محبت و رأفت تنظیم شود و بدور از خشونت باشد، آن جامعه در صلح و زندگی مسالمتآمیز خواهد بود.
یا ایها الذین آمنوا لایحل لکم ان ترثواالنساء کرها و لاتعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتیتموهن الا ان یأتین بفاحشته مبیّنة و عاشروهن بالمعروف فان کرهتموهن فعسی ان تکرهوا شیئاً و یجعل الله فیه خیراً کثیراً. (2)
(ای کسانیکه ایمان آوردهاید برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید (مانند جاهلیت) بر آنان سختگیری و بهانهجویی مکنید که قسمتی از آنچه مهر آنها کردهاید به ظلم بگیرید مگر آنکه عمل زشتی از آنها آشکار شود. و در زندگانی با آنها به انصاف رفتار نمائید، گرچند شاید شما (رفتار با انصاف با) آنها را خوش نداشته باشید، پس شاید چیزی را که شما خوش نداشته باشید خداوند در آن خیر کثیر قرار دهد.)
نکات مورد دقت در این آیه متبرکه:
1ـ خداوند از رفتار به اکراه و اجبارکه درزمان جاهلیت مرسوم بوده است با زنان،ُکه جزء مهم خانواده است به صورت جدی منع میکند و آنرا ناجایز میداند.
2ـ سختگیری با زنان را برای باز پس گرفتن اموالی که به حیث مهریه در اختیار آنان قرار گرفته است ممنوع قرار داده است.
3ـ زنان نیز نباید از این گونه رفتار، سوءاستفاده نموده مرتکب اعمال زشتی شوند که پیامد منفی برای خودش، خانواده و اجتماع داشته باشد. که در این صورت اجازه سختگیری داده شده است.
4ـ به رفتار منصفانه با زنان امر شده است ولو مردان با این گونه رفتار راضی نباشند و کراهت داشته باشند.v 5ـ ثمرۀ عمل کردن به این نواهی و اوامر رسیدن خیر زیاد از جانب خداند دانسته شده است.
در نتیجه این گونه رفتار و عمل به اوامر و نواهی خداوند در رابطه به زن ،که جزء مهم خانواده است زمینه حقد و کینه و ایجاد عقدههای فتنهانگیز که در اثر آن زندگی مسالمتآمیز در اجتماع صدمه میبیند به وجود نخواهد آمد.
صلح در میان پیروان یک دین
در این بخش قرآن مجید توجه بسیار جدی نموده و درسهای مؤثری دارد که در صورت عمل کردن به آنها صلح و زندگی مسالمتآمیز و بدون خشونت در جامعه تامین میشود:
1ـ واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا واذکروا نعمتالله علیکم اذکنتم اعداءً فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا وکنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون.(3)
(و همگی به رشته (دین) خدا چنگ زده و به راههای متفرق نروید، و بیاد آورید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید، خدا در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف و نعمت خدا همه برادر دینی یکدیگر شدید و در پرتگاه آتش بودید، خدا شما را نجات داد. بدین گونه خدا آیاتش را برای شما بیان میکند، باشد که هدایت شوید.)
از این آیه متبرکه نکات ذیل استفاده میشود:
1ـ خداوند(ج) درروابط داخلی مسلمانها را به وحدت و دوری از تفرقه امر میکند.
2ـ وحدت و همدلی که مرحله عالی از زندگی مسالمتآمیز است، نعمت خداوند خوانده شده است.
3ـ این نعمت الهی روابط مسلمانها را در حدی رشد میدهد که نسبت اخوت و برادری میان آنان برقرار میشود.
4ـ تفرقه و دوری از یکدیگر پرتگاه آتش و به تعبیر دیگر عذاب الهی دانسته شده است.
در نتیجه این مناسبات داخلی، نه تنهامسلمانها با یکدیگر در نزاع و جنگ نخواهد بود که احساس میکنند همه برادرند.
2ـ واطیعوالله و رسوله و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم واصبروا ان الله مع الصابرین.(4)
(پیروی کنید خدا و فرستادهاش را و با یکدیگر کشمکش و نزاع نکنید که در اثر آن سست و ضعیف میشوید، و غرور و قدرت شما نابود میشود، استقامت و پایمردی کنید که خداوند با مقاومتگران است.)
از این آیه متبرکه استفاده میشود اینکه مسلمانهابایدازخداورسولش که نقطه مورد اتفاق همه است اطاعت کنند و در مناسبات داخلی باید نه تنها با یکدیگر جنگ نکنند که نزاع و کشمکش هم نباید داشته باشند و الادر برابر دشمن شکست خواهند خورد.
3ـ و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفئ الی امر الله فان فائت فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا ان الله یحب المقسطین. انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوالله لعلکم ترحمون.(5)
(اگر دو طایفه از مؤمنین با یکدیگر جنگیدند، بینشان اصلاح کنید، پس اگر معلوم شد یکی از آن دو طائفه بر دیگری ستم میکند با آن طایفه بجنگید تا به حکم اجبار تابع امر خدا شود و اگر به سوی خدا برگشت بین آن دو طایفه به عدل اصلاح کنید. عدالت را گسترش دهید که خدا عدالتگستران را دوست میدارد.)
غیر ازاین نیست که مؤمنین برادر یکدیگرند، پس بین برادران خود اصلاح کنید و از خدا پروا کنید، شاید مورد رحتمش قرار گیرید.
نکات مورد استفاده در این آیات شریفه:
1ـ در صورتیکه مناسبات داخلیی برخی از مسلمانها بابرخی دیگربه جنگ منتهی شود سایرین وظیفه دارند بین آنان صلح برقرار کنند.
2ـ اگر یک جانب جنگ، اصرار بر دوام آن داشته باشند مصلحین نیز باید با آنان بجنگند، تا مغلوب شوند و تسلیم امر خداوند گردند که همانا صلح و زندگی مسالمتآمیز است.
3ـ پس از تسلیم شدن اهل بغی به حکم خداوند و آماده شدن آنان برای صلح، باز هم باید به آنان ستم نشود و فیصله نهایی، باید بر اساس عدالت و با معیاری که حق هیچ جانب تلف نشود صورت گیرد.
4ـ در آیه دهم باوجود اخوت و برادری دینی بین مسلمین جنگ بین آنان را ناروا معرفی میکند.
5ـ در پایان رأفت و رحمت الهی را برای مصلحین و کسانی که در صلح زندگی میکنند مژده میدهد. تا از این طریق آرامش روحی برای ایجاد جامعه سالم و زیست باهمی مسلمین به وجود آید.
4ـ من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض، فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعاً و لقد جائتهم رسلنا بالبینات ثم ان کثیرا منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون (6)
(به خاطر همین ماجرا (که قابیل هابیل را به خاطر حسد به قتل رسانید) بود که ما به بنی اسرائیل اعلام کردیم که هر کس یک انسان را بکشد بدون اینکه او کسی را کشته باشد یا فسادی در زمین کرده باشد مثل این است که همه مردم را کشته باشد. و هر کس یک انسان را از مرگ نجات دهد مثل این است که همه را از مرگ نجات داده باشد.با اینکه رسولان من برای بنی اسرائیل معجزاتی روشن آوردند با این حال بسیاری از ایشان بعد از ان همه در زمین زیاده روی میکنند.)
قرآن کریم در این آیه متبرکه میخواهد توجه بدهد به اینکه قتل نفس بدون اینکه او کسی را کشته باشد یا فسادی را در زمین مرتکب شده باشد به اندازه گناه عظیم دارد که گویا همه انسانها را کشته باشد، با بیان اهمیت قتل نفس میخواهد زمینه ی صلح و زندگی مسالمتآمیز را در جامعه به وجود آورد. بدیهی است که اگر قتل نفس اهمیت خویش را از دست داد و خونریزی رواج پیدا کرد، زمینههای صلح از بین میرود.وای بسابااستعمال یک بمب اتم صدهاهزاربلکه میلیونهاانسان به قتل رسانیده شوند.
5ـ من یقتل مؤمناً متعمدا فجزائه جهنم خالداً فیها و غضب الله علیه و لعنته واعدله عذابا عظیماً(7)
(و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد جزایش جهنم است که جاودانه در آن باشد و خدا بر او غضب آرد و لعنتش کند، و عذابی بزرگ برایش آماده دارد.)
آیه فوق هشداری است جدی، برای جلوگیری از رفتار خشونتآمیز، فراتراز آنچه در آیه 32 سوره مائده که جنبۀ موعظه و توجه دادن به اهمیت قتل نفس دارد.
در این آیه پنج پیامد خطرناک را برای کسی که قتل نفس را انجام دهد بیان میکند:
1ـ داخل شدن در جهنم.
2ـ خلود و همیشه ماندن در جهنم.
3ـ نازل شدن غضب خداوند بر او.
4ـ مورد لعن خداوند قرار گرفتن.
5ـ آماده بودن عذاب عظیم از سوی خداوند برای قاتل نفس.
به طور مختصر، میشود گفت اگر مسلمانها آشنایی درست و درک صحیح از این مفاهیم قرآنی داشته باشند، هیچگاهی دست به خشونت نخواهند زد وهرگز برای مشتعل ساختن آتش جنگ در جامعه تلاش نمیکنند.
در این بخش، از آیات زیادی از قرآن مجید میتوان استفاده کرد، ولی به خاطر رعایت اختصار چند مورد فقط به عنوان نمونه مطرح شده است.
صلح در مناسبات بینالمللی
برای بررسی این بخش ناگزیر باید اندک تاملی در رابطه به جهاد، در قرآن مجید داشته باشیم.
تردیدی نیست که آیات زیادی (حدود500 آیه)ازقرآن مجید مستقیم و غیر مستقیم تشویق و ترغیب به جهاد مینماید، شاید بتوان گفت که بیش از هر موضوع دیگر قرآن کریم راجع به جهاد سخن گفته است. این امر موجب شده است که برخی از روی غرض و برخی دیگر بر اساس معلومات ناکافی، اسلام را دین جنگ و خشونت معرفی نمایند در حالیکه در روابط اجتماعی و فیمابین انسانها اساس تفکر اسلامی صلحطلبی است.
اگر همة آیات در رابطه به جهاد و عوامل برانگیزاننده آنرا مورد دقت قرار دهیم، به خوبی به این نتیجه میرسیم که قرآن مجید جهاد را به گونۀ دفاعی آن مطرح میکند نه به شکل جنگطلبانه و ایجاد خشونت در جوامع انسانی.
گرچه فقها جهاد را به دو دسته(جهادابتدایی ودفاعی) تقسیم کردهاند،اما با دید ژرف و عمیق میشودگفت: جهاد ابتدایی نیز بر پایه دفاع استوار است، نه تهاجم و کشاندن انسانها تحت سلطه و حاکمیت خود. جهاد ابتدایی در شرایطی مطرح است که حاکم ستمگر از رساندن حرف حق به انسانها جلوگیری نماید، تا بدینوسیله آنان را تحت حاکمیت خویش نگه دارند و آزادی بیان، انتخاب و عقیده آنان را سلب نماید لذا قرآن کریم به صراحت بیان میدارد:
لااکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی(8)
(هر زمانی که راه رشد از راه گمراهی روشن شد، اجباری در پذیرش دین وجود ندارد.)
قرآن مجید، جنگ و قتال را در شرایطی مطرح میکند که غیر مسلمانان دست به فتنهانگیزی بزنند و مانع از تبیین راه شد از راه گمراهی شوند به تعبیر دیگر مانع آزادی بیان و روشنگری در جامعه گردند.
وقاتلو هم حتی لاتکون فتنته و یکون الدین لله فان انتهوا فلاعدوان الا علی الظالمین.(9)
(با کفار بجنگید تا اینکه آنان فتنه نباشند پس اگر آنها دست از فتنهانگیزی برداشتند پس دشمنی نیست مگر با کسانی که ستمگرند.)
این آیه متبرکه صراحتا علت تشریع جهاد با کفار را فتنهانگیزی و ستمگری آنان میدانند. وقتی این دو هدف (جلوگیری از فتنهانگیزی و ستمگری) به دست آمد نباید برای استعباد و استثمار جوامع مختلف به تجاوز پرداخت.
مالکم لاتقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال و النساء والولدان، الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها.(10)
(چرا در راه خدا جهاد نمیکنید و برای رهایی جمعی مستضعف و ناتوان از مرد و زن و کودک نمیجنگید. آنانکه میگویند بار خدایا ما را از این شهری که مردمش ستمکارند رهایی بخش.)
در این آیه شریفه خداوند(ج) کسانی راکه جهادراترک کرده اند،آشکارا برای دفاع نکردن از افراد ناتوان، سرزنش میکند. و همچنان برای گسترش یکتاپرستی و رساندن حرف حق به جوامع انسانی ،جهاد را ترغیب میکند و آنانی که جهاددراین راه را ترک کرده اند نکوهش می نماید.
اصولا در اسلام جهاد برای دفاع است، منتهی گاهی دفاع از حقیقت، گاهی دفاع از عدالت و دفاع از مستضعفین و محرومین. اگر حقیقت از جانب ستمگران زیر پا نشود و ناتوانان مورد ستم واقع نشوند وجلوگفتن سخن حق گرفته نشود، قرآن کریم جنگ برای کشورگشایی را اجازه نمیدهد.
قرآن مجید بالصراحه میفرماید: وان حنجوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله انه هو السمیع العلیم.(11)
(اگر دشمنان خداوند ودشمنان شما به صلح و آشتی میل کرده و برگشتند پس تو هم بآن میل کن و بازگرد و برخدا تکیه نما البته خدا شنوای دانا است.)
در این آیه متبرکه خداوند دستور میدهد که اگر غیرمسلمانان ازجنگ دست برداشتند و به صلح تمایل نمودند مسلمانان موظفند از صلحطلبی استقبال نمایند. بنابراین هدف واصل، صلح است و جهاد فقط برای ضرورت (دفاع)باهدف جلوگیری ازستمگری تشریع شده است.
در آیه دیگرقرآن مجید پیامبر مأموریت پیدا میکند پیشگام در صلح و رفع خصومت شود، و اهل کتاب را بر اتفاق به مشترکات دعوت نماید.
قال یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئا و لایتخذ بعضنا بعضاً اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهد وا بانا مسلمون.(12)
(بگوای پیامبر ای دارندگان کتاب (تورات و انجیل) بیائید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان ومشترک است، اینکه جز خدارا نپرستیم و چیزی را با او شریک قرار ندهیم، برخی ما برخی دیگر را بزرگان و پیشوایان نگیرند، پس اگر رو گردانیدند و دعوت شما را نپذیرفتند بگوئید گواه باشید ما مسلمان و فرمان برداریم.)
این آیة شریفه بسیار واضح و روشن مبنای صلح مسلمانان با جوامع بیرون از خودشان (در سطح بینالمللی) را بیان میکند. و آشکارا آنان را به مشترکات (توحید) دعوت کرده و سلطهطلبی برخی، بر برخی دیگر را نفی مینماید.
در پایان به صورت فشرده میتوان گفت که قرآن مجید اصل در مناسبات انسانی را صلح و زندگی مسالمتآمیز میداند و آن را در سه دسته جداگانه،صلح درخانواده،صلح درجامعه اسلامی وصلح جامعه اسلامی با بیرون از خودش به روشنی بیان کرده است.
اگر صلح تامین نشد و جلو گفتن حرف حق (آزادی بیان) گرفته شد یا برخی خواستند با برخی دیگر سلطهطلبانه و ستمگرانه رفتار نمایند جهاد برای دفاع فرض شده است.
ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجدیذکر فیها اسم الله کثیرا.(13)
(و اگر نبود که خدا برخی مردم را به واسطه برخی دیگردفع می نماید هرآینه صومعهها و عبادتگاهها و کلیسای نصارا و معابد یهودیها و مسجدهای مسلمانان که در آنها نام خدا بسیار یاد میشود، ویران میشدند.
والسلام علی من اتبع الهدی
پی نوشت:
1ـ سوره روم، آیه 21.
2ـ سوره نساء آیه 19.
3ـ سوره آل عمران، آیه 103.
4ـ سوره انفال، آیه 46.
5ـ سوره حجرات، آیه 9 و 10.
6ـ سوره مائده، آیه 32.
7ـ سوره نساء، آیه 93.
8ـ سوره بقره، آیه 256.
9ـ سوره بقره، آیه 193.
10ـ سوره نساء، آیه 75.
11ـ سوره انفال، آیه 61.
12ـ سوره آل عمران، آیه 64.
13ـ سوره حج، آیه 40.
Power By:
LoxBlog.Com |