وبلاگ شعر

خوش آمدید

 

                     

                                                                                                                                               

                                                                                                                                                                     

من تشنه عشقم همدم بارانم و همسفر دردم گر مرانمیشناسید در غمناک ترین لحظات در کوچه دلباختگان

 

نشانی از کلبه چوبی کنار باغی با گلهای همیشه افسرده بگیرید گر مرانمیشناسید در غمناکترین لحظات به

 

دیدار شهر غم بیایید و پرده های مه گرفته انتظار را که غرق نومیدی شدند را کنار بزنید در خیابان تشنه دلان

 

پا به کوی درد بگذارید و مرا در پلاک همیشه دیوانه او پیدا کنید بیاید و مرا در حال مستی ببینید بیایید و مرا

 

 در حال مردن ببینید بیایید شاخه گل و نامه ای که در دست دارم را بگیرید و به معشوقم برسانید بیایید در

 

لحظه اخر که در این دنیا هستم دستهای خسته مرا باز بگذارید تا همه بدانند خواستم ولی نتوانستم بیاید درد را

 

بسته بندی کنید و در کنار قبر سنگی ام به یادگار بگذارید بیایید اشکهای پس از مرگم را جمع کنید تا دریا شود

 

و او غرق تماشای این دریا بیایید قلبم را بشکافید و نام زیبای اورا که با درد حک کردم ببینید

 

گر منتظر لحظه دیدار منی

 

ان لحظه وصال است مبارک بادت

 

گر منتظر چشمان گریان منی

 

ان لحظه  چه حال است معشوق مرا

 

گر منتظر لحظه دیدار منی

 

ان لحظه چه دردی است معشوق مرا

 

گر منتظر لحظه دیدار منی

 

ان لحظه سر مزار است معشوق ترا

نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:49 توسط میرویس ابراهیمی| |

سلام بر افق چشمهای مهربانت که ندای عشق را برایم به ارمغان می اورد

اه دیگر چه در بساط دارم تا تقدیم یک رنگی ات تو کنم دیگر چه در بساط این عاشق پریشان تو هست تا

 تقدیم یک زلف کند و دیگر چه حسی قابل بازگوست وقتی که اشکار است دیووانه تو چگونه هلاک

میشود

در بیداری های خویش ستاره ای برایم ثانیه به ثانیه چشمک میزد و چه دیوانگیهایی با ان ستاره داشتم

 از ان پس ان شد ستاره ی شبهای مشرقی من و ستاره شبهای پر آوازه من او شد ستاره درد ها و

شادیهایم

او با من شریک شد و برایم کلبه عشق ساخت و ان کلبه کوچکمان را با دریای محبت آزیین کرد او امد و

دیوانه وار عاشق ترینم کرد

امشب از دلم گله دارم که چرا روز و شب و ثانیه به ثانیه مرا به خاطر او عذاب میدهد و مرا اسیر چنگال 

 دستان نیلوفریش میکند چرا لحظات ارامش در دل من پنهان شده و چرا او مسافر حال نیست و چرا او در

 جست و جوی معشوقی است که هزاران جاده و کوچه و خیابان را باید پیومد تا به او رسید

من از دلم گلمندم که چرا در بین این همه شادی ؛غم هایش را برای من آورد چرا اینقدر مرا اسیر تو کرد و

 چرا همیشه برایم میگوید برایش قصه عشق بخوانم و دیوانه وار تور ا صدا بزنم

آمده ام تا جواب این چراها را از تو بپرسم از تویی که مهربانی و مهربانی را برایم تحفه اوردی جواب

چراهایم را بگو تا شاید دل کوچکم ارام شود و کنج تنهایی های شب با ر دیگر ارامش را حس کند

بگو تو چه جادویی بر دلم کردی که دربه در دنبال نگاه تو میگردد

بگو نازنینم بــــگو.....

نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:49 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

 

                                  بارون قشنگ و نم نمه

پنجره های مه گرفته دلتنگی را کنار میزنم و به اسمان بارانی خیره میشوم  اه باران همان که تجلی

هزاران هزار خاطره در روز  عشق است باران؛ من عاشق چک چک قطره های تو هستم من عاشق ان

هنگامم که من و معشوقم زیر تو دست در دست هم خیس خیس شویم و در شرشر باران در کوچه پس

 کوچه های دلتنگی و انتظار قدم بزنیم هر جا رویم معشوقان را بینیم که در کنار دلداده خود از ان روز

احساسی غرق در شادیند

برای هم از عشق بگویم و از درد دوری کنیم شکی نیست که ان روز ثانیه ها  زودتر از همیشه درگذرند

 ومیرویم و میرویم و میرویم

از ان کوه به این کوه از ان رود به این رود و ما چنان در لذت باهم بودنیم که نمیبینم باران احساسیمان

کوله بارش را بست و خورشید تابان امد اری ان روز یک بار دیگر خاطره ای بانام روز بارانی در دفتر

خاطراتم حک شد

امروز برایتان تا در توان دارم از باران و عشق دل انگیزش میگویم  به خاطر بسپار زندگی با عشق زیباست

  و بی عشق رویاست  و در بهترین جمله زندگی بی عشق حصاری است که غم ها میله های ان

حصارند و تو گرفتار انی

من امروز و امشب کوله بار درد را میبندم غرق در شگفتی باران میشوم میروم و پشت پنجره تنهایی ها

مینشینم. باران میچکد بر پشت بام خانه باران میچکد بر گلهای زیبای در باغچه حیاطمان و باران میچکد

 و هزاران هزار درد را میشوید باران بیا و روزگار عاشقانه ما را؛ صحنه یک رنگی صداقت و وفاداری کن باران

 بیا و دلهایمان را سیراب از عشق کن

 

باران ای خاطره انگیزترین خاطره ها بیا

 

((شیشه پنجره را بارن شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست ))

 

                      

نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:49 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

 

 

بیابان خسته دل دیگر تشنه انتظار نیست گویی غریبی اشنا از کوی دربه دران راهی شده و رو به سوی

 بیابان دارد اری بشو این صدای همان رهگذر اشناست او با هزاران هزار خاطره و هزاران هزار گلهای

عطراگین نیلوفر بر پیشواز دلرباترین معشوقش می اید او می اید تا با امدنش بر دفتر خاطرات عشق

 گلبرگی از انتظار این دو عشاق را کم رنگ تر کند و ره این دو دیوانه را کوتاهتر کند تا با امیدی سرشار از

عشق بر انتظار روز وصال بنشینند

امشب از بیابان بوی اشنا میاید اوست که در راه است با پاهای برهنه و خسته به راه افتاده ثانیه ها در

 گذرند و معشوقش در حسرت دیدار. او رسید و معشوقش ناله کنان او را دید و به اغوش او شتافت

ارامش ان عاشق در ان هنگام در  کلمات و جملات کوتاه و ساده ما نمیگنجد

ردپای اشنا میاید من به دنبال اویم و او هراسان به دنبال من

با رالهی من و او حسرت دیدار همیم حسرت تماشای چشمان همیم ما را در این سکوت بی پروای شب

 تنها و عاجز نگذار

آمین

نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:49 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

گلایه ای از تو نیست

 

سیل اشک چشمهایم مجالی برای بغض گره خورده نداد و یک دفعه با اه دلتنگی رعد و برق خروشانی زد

 و از دل خسته و دلتنگ دردی بیداد شد و اشک فرو ریخت

نمیدانم امشب از کوی درد برایت نگاره کنم یا از کوی امید و انتظار اما امشب ناله دلتنگیهایم را با تو در

 رویاهای همیشگی ام تقسیم کردم تا شاید اه دلتنگی کمی ارام تر شود اما اه دلتنگی من نه تنها ارام

 نشد بلکه شعله ای از اتش بر ان افزود شد و خروشان تر شد نازنینم اشکی که از دیدگانم چکید بار دیگر

 تصمیم جاودانمان را برایم تداعی کرد و یاداور شد که تو معشوقی داری از همه برایت عزیزتر و

مهربانتر .دل کوچکم گاه و بیگاه دلتنگ تو و خاطره هایت میشود میخواهد با او بمانی او عین طفلی است

 که سر هر چیز بهانه میگیرد و دلگیر میشود وقتی میگوید از کنارم نرو یعنی قدرت درک این را ندارد که تو

 باید بروی نمیدانم چرا امشب اسمان احساس گرفته اما باران نمیبارد چشمان من که بارانی شده دیگر

چه در بساط دارد شب شد و تو رفتی و من تنها شدم و با دردهایم هم اغوش

دیدگانم تو را میجویند اما نیستی

امشب سراغت را از ستاره ها گرفتم گفتند در جست و جوی حیات و ارامشی

با فریادی از درد گفتم مگر او نمیداند چشمهایم خون گریه کرد از درد انتظار پس چرا به کوچه بیخیالی ها

 تن داده و سراغی از این دیوانه نمیگیرد

سکوتی کرد نمیدانم جوابش چه بود

تو میدانی؟

نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:49 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

 

دردها دسته شدند کلبه ای ساختند و نـــام این کلبه تنگ و تاریک را غـــم نهادند

اشکها دریا شدند .دل را تنگ و بی تاب کردند .هراسان شدند و جویبار خروشانی پدید اوردند

حال غـــم نه تنها از چهره پریشانم بیداد است بلکه از عمق وجودم آن را درک کرده و بدون درخواست او به

 استقبالش رفتم.

صحنه یک رنگی غم؛ خاطرات درد را تداعی میکند .آن لحظات ممکن است لحظات ناخوشایندی

 باشد .اما غم هم بندی از خاطرات را گره میزند و در میان دردها بایگانی میکند

تو به سراغم آمدی بی هیچ طلبــی

من تو را خواستم بی هیچ خواهشــی

تو مرا در خود گرفتار کردی بی هیچ سخنــی

من به تو هیچ نگفتم بی هیچ بهانــه ای

آری حصار غم چون اتشی روح و جسم را در بر میگیرد و با میله های اهنی مرا در بر میگیرد

نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:49 توسط میرویس ابراهیمی| |

                                                                          

                             

معشوق من دردی است نهفته در قلبم.درد دوری زهر تلخی بر چشمان منتظر نگاشته.درد دوری ناله

خروشان و برق اسای وجود دلدارت را احاطه کرده.امشب کنار ساحل؛ دل برموجهای دریا سپردم .ساحل

هم تشنه معشوقش بود تشنه دریا .او نزدیک دریا بود اما ناچار بود فقط محو تماشای او شود و منتظر

موج خروشان تا بیاید و ساحل را در آغوش بگیرد.معشوق من ساحل و دریا هر ثانیه محو تماشای همند

 اما همیشه و هر لحظه در انتظار آغوشی گرم و دلنشینند.

امشب انگار چنگ زدند بر دل بیتاب

امشب انگار زهر زدنند بر دل بیمار

.امشب انگار سخت گذشت بردل این یار

انتظار شنیدن نجوای دل انگیز کلامت را نمیدانی چقدر لذت بخش و طنین انداز تصور میکنم.

انتظار صدای پای تو را دارم تا مثل همین دریا ارام ارام نزد ساحل بیایی و بار دگر ساحل را در اغوش گرم

 خود بفشاری

انتظار دارم ثانیه ها در گذر باشند و من محو تماشای چشمانت باشم و با دریایی از دلتنگی و باهزار هزار

 مهر و عاطفه به تو خیره شوم و عین دیوانه ها با دلی سرشار از عشق بار دگر گویم دوستت دارم

انتظار دارم شب هنگام بر بالین تو آیم و بوسه ای از لبت بگریم و با نوازشی عاشقانه کنار تو با ارامشی

 عجین خفته و به رویاهای زیبا سلام گویم

پس میگویم

ای انتظارها تا کی ادامه خواهید داشت؟و آیا زمانی که به پایان رسیدید باز هم بهانه برای زیستن باقی

خواهد ماند؟

نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:49 توسط میرویس ابراهیمی| |

سلام به همه یعزیزانی که در طول این مدت همراه همیشگی عــــــــــاشقانه بودند وبلاگی که طرفدار زیاد داشت و الان داره میره برای همیشه این وبلاگ دیگه هیچ وقت آپ نمیشه.عزیزانی که اولین باره از وب ما بازدید میکنن باید بگیم این وبلاگ حاصل دست نوشته های یکی از صمیمی ترین دوست ماست که همه اونو با نام نویسنده گمنام میشناسن ایشون نویسنده هستند و لطف کردن در ساخت وب به ما کمک کردن الان حدود چندین ماهه که ازدواج کردن و مشغله کاری زیادی دارن خوشحال میشیم برای خداحافظی به وب ما سر بزنید با تشکر.رویا
نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:49 توسط میرویس ابراهیمی| |

سلام عزیزان امروز بعد از چندین ماه اتفاقی به وب سر زدم نظرات خیلی خوبتونو دیدم متاسفانه اصلا وقت ندارم به نظراتون پاسخ بدم دلیلشم گرفتاری بیش از حدمه.این وب به من خیلی چیزارو یاد داد.باعث شد خودمو بشناشم و موفق شم.قرار بود پست اخرو خودم بزارم و زحمتی به بچه های عزیز ندم .درسته...من همونیم که تمام مطالب این وبو نوشته همه منو با نام نویسنده گمنام میشناسن.این شده اسم مستعارم.عزیزانی نظر داده بودن که مگه ادم بعد ازدواج نمیتونه وبشو اپ کنه چرا رفتنین؟به این عزیزان بگم که تنها ازدواج من نبود .دلایل زیادی بود که واقعا دیگه وقت نمیکردم.صاحبای این وبم هی بهم میگفتن مطلب جدید ولی واقعا انقدر گرفتارم که نمیتونم بنویسم و اونا هم از وب خداحافظی کردن.من الان مدیرت یه اموزشگاه ارایشی رو به عهده دارم.که تا ظهر اونجام بقیه روز و تو تولیدیم هستم تولیدی انواع مدل مانتو.نمیخوام مارک محصولاتمونو بگم چون میگن تبلیغ میشه.به دور از تمامی این گرفتاریام زندگی شخصی هم دارم بعضی وقتا واقعا برای خانوادم وقت کم میارم .برای همسر و بچم.خلاصش وقت سرخاروندن ندارم. از تمامی شما عزیزان عذر میخوام بابت دیرکرد اپها.دوستای عزیز من که صاحب این وب باشن ازم دلخورن بهشون قول دادم این اپو خودم بیام و از همتون عذر خواهای کنم.درضمن ادب حکم میکنه برای ان دسته از عزیزان که خیلی زشت در مورد وب ما نظر دادن عرض کنم از لطف شما هم کمال سپاس دارم.هر کسی نظر داره و وظیفه ما هم احترام به اون نظره.اینه که قانون موفقیت باتشکر نویسنده گمنام
نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:49 توسط میرویس ابراهیمی| |

سلام عزیزان و طرفداران همیشگی عـــــــاشقانه

رویا هستم.اومدم در پاسخ به دوست عزیزمان طالب عرض کنم که اپ وبلاگ با مطالب نویسنده گمنام هست وقتی ایشون وقت نکنن و به ما مطلبی ندن ما کاری نمیتونیم بکنیم.البته این وب اوایل که راه اندازی میشد چند مطلبشو خودش گذاشت بعد سپردش دست ما.شاید یه روزی اپ شد.

فعلا که ایشون خارج از کشور هستن.دوست عزیزما خیلی خوشبخته.همین برامون کافیه.درضمن.این وب رو با تمام اشعار قشنگش تقدیم کردن به همسر عزیزشون

امید ان که همیشه موفق و پیروز باشید.

مرسی رویا

 

نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت 13:49 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

سلام دوستانم

امروز با طرز تهیه یه وعده غذایی ساده ولی خیلی خوشمزه و پرطرفدار جنوبی اومدم

مواد لازم :

سیب زمینی ۳ عدد درشت

جعفری خورد شده ۲ ق غ

تره خورد شده ۲ ق غ

نمک + پودر فلفل سیاه به میزان لازم

روغن به میزان لازم

طرز تهیه:

اول از همه میذارم سیب زمینی ها آبپز بشن اونم حسابی !بعد خوب لهشون میکنیم و جعفری + تره که حسابی با چاقو ریز کرده ایم به مواد اضافه میکنم و خوب مخلوط میکنیم

در آخر هم به میزان لازم نمک و فلفل سیاه اضافه میکنیم

این یه دوستور ساده ولی عااالی از سمبوسه هست که همه میتونند بسازند

من برای نونش هم از این نان های آماده پنتا استفاده کردم که هر کدوم را به اندازه ۷ سانتی برش دادم به درازا و از مواد سمبوسه توش پر کردم

ببخشید اگه از مراحل کار عکس نگرفتم چون خیلی تند تند انجام شد و بعدش توی روغن داغ سرخش میکنیم . من از روغن زیاده استفاده نمیکنم و خیلی سمبوسه هام چرب و چیلی نمیشن

درست کنید حتما خوشتون میاد

نوش جان

نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:27 توسط میرویس ابراهیمی| |

سلام دوستان خوبم

ببخشيد قدري دير اومدم اين روزا کمي سرم شلوغه

ولي سعي ميکنم زود به زود آپ کنم چون ميدونم وبلاگ آشپزي طرفداران خاص خودش داره

اين بار با يه دستور اومدم که بيشتر فست فودي هست

این غذا بیشتر کنارغذاهای گوشتی صرف میشه و فرانسوی هست

مواد لازم:

سیب زمینی متوسط ۳ عدد

پنیر چدار نصف قوطی

تخم مرغ ۲ عدد

آرد سوخاری ۱ /۲ لیوان

آرد معمولی ۱/۲ لیوان

جعفری ۳ ق غ

فلفل به میزان لازم

طرز تهیه:

سیب زمنی ها را آبپز میکنم و بعد خوب لهشون میکنم . با ۱ دونه از تخم مرغ ها و+ جعفری و پنیر چدار که رنده کرده ایم مخلوطش میکنم تا خمیری شه

بعدا خمیرمون به هر شکی که دوست داشتیم در میاریم

ابتدا توی کاسه آرد بعدا تخم مرغ دومی و در آخر آرد سوخاری میغلتونیمش

بعدا خیلی آروم توی روغن داغ میندازیمش

همین که روی سیب زمینی ها طلایی شد کافیه چون از قبل آبپز شده اند

باید بگم مزه اش عالیه مخصوصا با پنیر چدار

من اینجا قوطی کنسروی پنیر چدار گذاشتم براتون و باید بگم مزه اش شوره و دیگه نیازی به اضافه کردن نمک نیست

همون طور که گفتم میتونید کنار غذاهای گوشتی صرف کنید ولی ما همین طوری خوردیم از بس خوشمزه بود همسری گفت دوباره بسازم

یه فست فود عالی و در عین حال ساده

نوش جان

                                          

نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:27 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

سلام دوستان خوبم

امروز با یک دستور خیلی خیلی عااالی و خوشمزه از نوع شکلاتیش اومدم

این دسر توی روزهای سرد زمستونی با همراه چای یا قهوه خیلی می چسپه و باید بگم مزه اش عالی هست

                                                              

اگه مایلید هستید برای رسپی این دسر به ادامه مطلب بریم

 

نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:27 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

سلام خوبید

این روزها امتحاناتم شروع شده و منم حسابی سرم شلوغه ولی هر طور بتونم توی این ماه سعی میکنم آپ کنم

خب شب یلدا بهتون خوش گذشت!!!

به من که خیلی خوش گذشت

توی این شب من لاوه بر چیزهای خوشمزه دیگه یه بستنی ژله ای هندوانه ای درستیدم که حسابی خوشمزه شد                                                                       

شکلش هم خوشگل شد

                                                         

خب من این دستور از وبلاگ عالی غذاکده خانگی بهار گرفتم

ولی دستورش اینجا میذارم

مواد لازم: ژله هندوانه ای ۱ بسته ( توی دستور نوشته ژله آلبالو ولی من با همین ژله هندوانه ای درست کردم و خیلی خوب شد رنگش هم خوب بود)

ژله  آلوورا نصف بسته

ژله طالبی نصف بسته

آب جوش ۲ لیوان

بستنی وانیلی ۵  ق غ

چیپس شکلاتی به میزان لازم

لیوان یک بار مصرف

چوب بستنی

طرز تهیه:

ابتدا پودر ژله آماده هندوانه  رو با يه ليوان آبجوش حسابي مخلوط مي كنيم تا اثري از دونه هاي ژله نمونه .بعد 1 قاشق غذاخوري بستني وانيلي اضافه مي كنيم . خوب هم بزنيد كه ژله تون دو رنگ نشه

بعدا توی لیوان میریزیم میذاریم توی یخچال تا کمی بگیره

بعدا که کمی بست چند تا چیپس شکلاتی توش میریزیم

 نصف بسته ژله آلوورا رو با نصف لیوان آبجوش مخلوط کرده بعد ۲ قاشق غذاخوری بستنی بریزید و خوب هم میزنیم

بعد از بسته شده ژله هندوانه چوب بستنی توش فرو میبریم . متاسفانه من از این چوب بستنی باریک ها گیرم نیومد و مجبور شدم از این چوب بستنی پهن ها استفاده کنم

بعدا به آرومی ژله آلوورا اضافه میکنیم و در آخر ژله خربزه که مثل آلوورا درستش کردیم

میذاریم توی یخچال

من از ساعت ۷ عصر گذاشتم  تا دیگه کامل بسته شده بود شد ساعت ۱۰

خیلی نیاز نیست شب تا صبح توی یخچال بمونه

برای من که این طوری بود

بعدا روش با چیپش شکلاتی تزئئین میکنیم جای دونه های هندوانه

خیلی خوشمزه و خوب بود

 

                                                                         

 

 

نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:27 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

 سلام دوستانم

امروز با یک دستور خوب و و عالی غذای بادمجونی اومدم

این غذا مطمئنا همتون بلدید ولی خودم حس میکردم جاش توی وبلاگم خالیه برای همین دستورش توی ادامه مطلب گذاشتم

 

                                             

نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:27 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

سلام دوستانم

خب امروز به طرز تهیه یه بسکویت عربی اومدم که برای عید نوروز  خیلی گزینه خوبیه درستش کنیم

فقط قلقل داره . خب برای بار اول من من درستش کردم درسته خیلی شکلش خوشگل نشد ولی باید بگم طعم و مزه اش خیلی عالی بود اگه بتونید خوشگل درستش کنید خیلی چیز شیکی هست

راستی تا یادم نرفته بگم اگه میخواید برای بار اول درستش کنید حتما یه وقت زیادی واسش بذارید

 اسم عربی شیرینی هم میگن الجوزیه هست

                                              

برای دستور به ادامه مطلب برید          

 

نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:27 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

 

سلام دوستان  شب سرد زمستونی تون بخیر

این روزا حسابی هوای سراسر کشور سرد شده . خیلی مراقب باشید سرما نخورید

فصل امتحاناتم هم هست ولی گفتم بیام یه آپی کنم

این پست دستور پخت ناگت مرغ آموزش میدم که من خودم چند وقت پیش برای اولین بار درست کردم و بگم خیلی خوشمزه شد . به نظرم مزه اش از ناگتهای آماده توی بازار هم خیلی بهتره

 

                                       

خب برای دستور به ادامه مطلب میریم              

نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:27 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

سلام دوستانم خوبید

دیشب مامانم از زیارت کربلا و امام حسین اومده و من خیلی خوشحالم

انشالله روزی همه باشه

امروز با یه پست غذای مرغی اومدم که یه غذای ساده ولی در عین حال بسیار خوشمزه هست

پس با من همراه باشید

                                                               

 

نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:27 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

سلام خب امروز با یه دسر محشر اومدم که معرف حضور همتون هست

دسر خوشمزه مثل کیک درست میشه ولی بدون نیاز به فر بلکه یخچال!!!

تیرامیسو دسر خیلی خوشمزه و معروف ایتالیایی

مدتها بود در آرزوی ساختن تیرامیسو بودم یه بار با تی تاپ درستیدمش ولی خیلییییییییی شیرین شد

تا اینکه وبلاگ خوب مامان تینا و سینا طرز تهیه تیرامیسو گذاشت با معرفی لیدی فینگر و پنیر ماسکارپونه

منم تا دیدم فوری رفتم خریدم و درستیدمش

                                                             

یادم میاد بچه که بودم مارک کاله پنیر ماسکارپونه درست کیرد از نوع استوانه ایش . ولی بعداها ندیدم

تا اینکه وبلاگ مامان تیا و سینا معرفیش کرد. لیدی فینگر هم از فروشگاه خریدم

خب بریم ادامه مطلب و طرز تهیه تیرامیسو

نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:27 توسط میرویس ابراهیمی| |

بنام خدا

كاربر گرامي

با سلام و احترام

پيوستن شما را به خانواده بزرگ وبلاگنويسان فارسي خوش آمد ميگوييم.
شما ميتوانيد براي آشنايي بيشتر با خدمات سايت به آدرس هاي زير مراجعه كنيد:

http://help.persianblog.ir براي راهنمايي و آموزش
http://news.persianblog.ir اخبار سايت براي اطلاع از
http://fans.persianblog.ir براي همكاري داوطلبانه در وبلاگستان
http://persianblog.ir/ourteam.aspx اسامي و لينك وبلاگ هاي تيم مديران سايت

در صورت بروز هر گونه مشكل در استفاده از خدمات سايت ميتوانيد با پست الكترونيكي :
support[at]persianblog.ir

و در صورت مشاهده تخلف با آدرس الكترونيكي
abuse[at]persianblog.ir
تماس حاصل فرماييد.

همچنين پيشنهاد ميكنيم با عضويت در جامعه مجازي ماي پرديس از خدمات اين سايت ارزشمند استفاده كنيد:
http://mypardis.com


با تشكر

مدير گروه سايتهاي پرشين بلاگ
مهدي بوترابي

http://ariagostar.com
نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت 7:47 توسط میرویس ابراهیمی| |

پـَـــ نــه پـَـــ رستم خنجر را کشید که سینه ی سهراب را بدرد که سهراب گفت، میخواهی مرا بکشی؟ پــــ نـــ پــــ خنجرمو نگاه واسه زنجانه، اصلیم هست، خریدم سر توپ خونه 8 تومان باورت میشه؟ رفتم تو پمپ بنزین بنزین بزنم دوستم میگه:میخوای بنزین بزنی میگم:پَـــ نَ پَــ اومدم ببینم اینجا نذزی میدن اینقدر شلوقه دیدم ناراحت شد بهش گفتم ناراحت شدی میگه:پَـــ نَ پَــ خوشحال شدم فقط لبامو پروتز کردم نباید زیاد تکونش بدم بابام اومده میگه: میخوای بخوابی؟ -اره. خب الان مسواک زدی؟ - بله. با خمیر دندون زدی؟ - بله. خب خاک تو سرت! میگم چرا؟ - سه تا موقعیت پـَـــ نــه پـَـــ برات جور کردم هیچی نگفتی رفتم کتابفروشی، به یارو میگم: از دکتر شریعتی چی دارین؟ میگه کتاباشو میخواین؟! پـَـــ نــه پـَـــ ، لباس زیراشو میخوام...! دختره داره فیلم میبینه دوستش میگه:من عاشقه رادانم. دوستش میگه:کی؟بهرام؟ دختره میگه: پ نه پ سردار رفتم سوپری میگم نوشابه دارید یارو میگه نوشابه مشکی گفتم پـــ ... عصبانی شد گفت برو گمشو بیرون ....میگم آقا میخواستم بگم پنیرم میخوام یارو کلی معذرت خواهی کرده میگه پنیر کیلویی میخوای ؟گفتم پـَـَـ نَ پـَـَـــ متری میخوام!!! موسی فریاد زد : (( عصایم را بیاورید... )) فرعون وحشت‌زده پرسید : می‌خواهی عصا را به اژدها تبدیل کنی...؟ موسی گفت : پـَـَـ نــه پـَـَـ تو دایه دایه بخون منم با عصا لری میرقصم برات دختره میگه اگه من برم خارج تو با یه دختر دیگه ای دوست میشی؟ پَـــ نَ پَـــ میرم تو اتاقم خودمو حبس می کنم رو دیوارشم می نویسم: شاید این جمعه بیاید ... شاید شیش تیغ کردم دارم به خودم میرسم مامانم اومده میگه جایی میخوای بری؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ گفتم امشب شب قدره ملائکه ها میان پایین خوش تیپ کنم شاید بتونم مخ یکیشونو بزنم!. دزد اومده خونمون همه جا رو بهم ریخته ... 2 تا فرشمونو برده ... زنگ زدیم پلیس اومده میگه خونتون دزد اومده؟ پـــ نــه پــــــ می خواستیم تغییر دکور بدیم گفتیم شما هم بیاین نظر بدین!
نوشته شده در سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:6 توسط میرویس ابراهیمی| |

اس ام اس با سلام خدمت دوستان عزیزم این اس ام اس ها رو یکی از دوستام برام فرستاد ولی خواست که چیزی از اسمش و شمارشو ننویسم اگه یه روز تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا فقط تو باشی و خودش ازحساب کتاب بازار عشق هیچگاه سردرنیاوردم وهنوز نمیدانم چگونه میشودهربار که توبی دلیل ترکم میکنی من بدهکارت میشوم.... درد را از هر طرف نوشتم درد بود، اما دوری تو بدتر از هر درد بود شاید" درد" را از هرطرف بخوانی درد داشته باشد اما" درمان" که نباشی" نامرد"میشوی تا عمر ما باشد به دنیا ما رفیقیم ترس از ان دارم بمیرم حس کنی ما نارفیقیم ازعشق بگم خطاست از رفاقت بگم بی وفاست ازتو میگم که وجودت طلاست میگن اگه عزیزی جزئی از خاطرات خوب زندگیت شد، برای بودنش ازش تشکر کن، متشکرم که هستی در تکاپوی دلت، یاد دل من هم باش، یاد من نه، یاد خود کن که در آن جا داری خانه دلت را از شیشه بساز ولی به سنگ ها بگو دلم از فولاد است جدا ماندن از‎ ‎کسی که دوستش داری فرقی با‎ ‎مردن ندارد‎ ‎پس عمری که بی تو‎ ‎میگذرد‎ مرگیست به نام زندگی تکیه نکن برعصاى تنهاییت...شانه هایم را خدا براى تو آفرید... خیانت است یا عدالت؟!!؟ نوشت دوستت دارم و برای دو نفر فرستاد...
نوشته شده در سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:5 توسط میرویس ابراهیمی| |



مواد اولیه :

ماهي شيرتازه يك كيلوگرم
زعفران آب‌كرده سه قاشق سوپخوري
سير تازه 80 گرم
ليمو تازه و پیاز متوسط از هر کدام يك عدد
آبليمو سه قاشق سوپخوري
رب انار يك قاشق سوپخوري
نمك و فلفل به ميزان لازم

طرز تهيه:

سير از گياهاني است كه در سلامتي انسان موثر مي‌باشد. استيك ماهي شير با سس سير يك غذاي خوشمزه و در عين حال سالم براي همه اعضاي خانواده است. براي تهيه اين استيك، ابتدا ماهي را بعد از شستن به مدت دو ساعت در مخلوط پياز، سير آبليمو و زعفران مي‌خوابانيم تا مزه‌دار شود. سپس تكه‌هاي ماهي را در تابه چدني (وك) سرخ مي‌كنيم به طوري كه هر دو طرف آن طلايي شود. بعد پياز و سير تازه را خرد كرده و سرخ مي‌كنيم و به آن رب انار، آبليموي تازه، نمك و فلفل اضافه كرده و روي استيك‌ها مي‌ريزيم. پيشنهاد مي‌کنم اين غذا را با زيتون و سيرترشي سرو و ميل كنيد..
نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:59 توسط میرویس ابراهیمی| |

 سالاد پيازچه

سالاد پيازچه

طرز تهيه سالاد پيازچه :

مواد لازم :

 

سيب زمينی : نيم کیلو                       پيازچه : 150 گرم

آبليمو نمک : به مقدار لازم                 تخم مرغ آبپز : 3 عدد

سس مايونز : 1 لیوان                       شويد : 1 بسته

 

طرز تهیه :

 

 سيب زمينی ها را پس از پختن رنده می کنيم تخم مرغ ها را رنده درشت می کنيم پيازچه را به ابعاد 1 سانت 1 سانت خورد کرده شويد را خرد کرده همه مواد را با هم مخلوط می کنيم سس را با کمی آبليمو و نمک مخلوط کرده و به مواد فوق می افزاييم. سالاد را در ظرف مورد نظر کشيده روی آن را با سس مايونز صاف می کنيم و با پيازچه های درشت آن را تزيين می کنيم.

نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:51 توسط میرویس ابراهیمی| |

  خوراک كرادو

 خوراك كرادو

  خوراک كرادو

مواد لازم:

پودر ميخك: 1قاشق غذا خوري             گوشت دوبار چرخ كرده بدون چربي: نيم كيلو

پياز متوسط: 2 عدد                           نمك وفلفل هر كدام: 1 قاشق چايخوري  

پودر نان تست: 4 قاشق غذا خوري         تخم مرغ: 2 عدد        

طرز تهيه:

يك عدد پياز پوست گرفته چرخ يا رنده مي كنيم سرخ مي كنيم يك عدد پياز ديگر را رنده كرده آب آن را مي گيريم سپس پودرنان تست را آب پياز مخلوط كرده به گوشت اضافه كرده يك عدد تخم مرغ را به آن افزوده با دست خوب مخلوط كرده چنگ مي زنيم تخم مرغ تخم مرغ ديگر را اضافه كرده باز هم خوب چنگ زده پياز داغ را اضافه كرده از گوشت گلوله هاي كوچكي به اندازه نارنگي برداشته بين دو دست گلوله كرده تا گوشت منفذي نداشته باشد و به شكل تخم مرغ در مي آوريم وسط آن را سوراخ كرده به گوشت ديواره مي دهيم تابه ي گودي را روغن ريخته مي گذاريم كاملا داغ شود گوشتها را درون آن سرخ كرده كنار مي گذاريم داخل هر گوشت را از سالاد كرادو پر كرده دو عدد سيب زميني يزرگ را به شكل چيپس ورقه ورقه مي كنيم سپس در روغن مايع سرخ كرده از اين چيپس براي دور كرادوها استفاده مي كنيم يك عدد گوجه فرنگي را پوست نازكي از روي آن برداشته به قطعات كوچك تقسيم كرده به شكل گل كوچكي در مي آوريم وسط كرادو قرار مي دهيم ساقه جعفري را نيز كنار گوجه فرنگي مي گذاريم. 

سالاد كرادو

مواد لازم:

سيب زميني:نيم كيلو                              نخود فرنگي:نصف ليوان

خيار شور: 4تا 5عدد                            تخم مرغ سفت شده:2 عدد آبپز        

سس مايونز: 1شيشه                             آبليمو: يك چهارم ليوان

سركه سفيد: يك چهارم استكان                  نمك وفلفل: به مقدار لازم

 

طرز تهيه:

سيب زميني ها را جوشانده پوست گرفته تا كمي گرم است خرد مي كنيم. نخود فرنگي را در قابلمه كوچكي ريخته قدري آب روي آن ريخته، نصف قاشق چاي خوري جوش شيرين به آن اضافه كرده بدون اين كه درآن بگذاريم    مي گذاريم نخود كاملا سرد شود سپس در صافي ريخته به سيب زميني اضافه مي كنيم. خيار شور را نيز خرد كرده تخم مرغ را خرد كرده، همه مواد را با هم مخلوط كرده، آبليمو و سركه نمك و فلفل و سه چهارم از سس را به سالاد مي افزاييم سالاد را  خوب هم زده تا سس به خود مواد برود سالاد آماده است.

نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:51 توسط میرویس ابراهیمی| |

رولت ژامبون

 

رولت ژامبون 

 

مواد لازم:

ژامبون مرغ: نيم كيلو                                              نان كرپ*: 4عدد

خيارشور: نيم كيلو                                                  تخم مرغ پخته سفت: 3عدد

سيب زميني آب پز شده: 6عدد                                    نخود سبز: 200گرم    

سس ماينز: 2/1 و1ليوان                                          نمك و فلفل: به ميزان لازم

سركه: كمي

 

طرز تهيه:

سيب زميني و تخم مرغ را ريز كرده خيار شور را خرد كرده و با نخود سبزبه مواد قبلي اضافه مي كنيم. سس ماينز و نمك وفلفل و سركه را با هم مخلوط كرده و به مواد اضافه مي نماييم. نان هاي كرپ رابه شكل مستطيل آماده مي كنيم روي نان را كمي سس ماينز ماليده از ژامبون هاي مرغ سطح نان را مي پوشانيم مواد را به صورت نازك زوي سطح ژامبون ماليده و آهسته نان را لوله مي كنيم و براي 3 ساعت آن را در يخچال مي گذاريم و پس ازسرد شدن رولت را برش مي زنيم.

 

*طرز تهيه نان كرپ:

مواد لازم:

تخم مرغ: 5عدد          آرد: 8 قاشق سوپ خوري( يك پيمانه پر)                

شير:1 پيمانه              روغن زيتون يا روغن آب كرده يا كره: 4 تا 5 قاشق سوپخوري

نمك وفلفل: به مقدار لازم

طرز تهيه:

روغن و شير و تخم مرغ و آرد و نمك را مخلوط كرده هم مي زنيم تا كاملا صاف شود در صورتيكه آرد گلوله گلوله شده بود خمير را از صافي رد كرده تابه اي را روي آتش داغ مي كنيم ويك قاشق مربا خوري روغن مي ريزيم تا حدي كه تابه فقط چرب شود كمي از مايه را بقدري كه سطح تابه را بپوشاند و زياد ضخيم نباشد داخل تابه ريخته و حررارت را ملايم مي كنيم تا مايه بسته شود و دور آن كمي برشته شود و سپس آن را در سيني كه آرد پاشيده شده بر مي گردانيم. 

نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:51 توسط میرویس ابراهیمی| |

cooker

نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:51 توسط میرویس ابراهیمی| |

سالاد ماکارونی

 سالاد ماكاروني 

من به اين دليل اين سالاد را انتخاب کردم که علاوه بر اين که بسيار ساده می باشد و سريع آماده می شود بسيارخوشمزه است من تا به حال کسی را نديدم که از سالاد ماکارونی خوشش نيايد. حتما اين سالاد را درست کنيد ونظرتون را در موردش بگوييد.

مواد لازم:

ماکارونی درشت شکل دار: 250 گرم           کالباس خرد شده: 30۰ گرم               

گوجه فرنگی متوسط خرد شده: 4عدد            خيارشور خرد شده: 200 گرم

سس ماينوز: 1 شیشه                               ماست: 2 قاشق غذا خوری

نمک و فلفل و سرکه: به مقدار لازم

 

طرز تهيه:

ماکارونی را پس از پختن و آبکش کردن خوب با آب سرد نشاسته می شوريم سپس سس ماينوز،نمک، فلفل،سرکه، ماست،گوجه فرنگی و کالباس و خيار شور را با ماکارونی مخلوط می کنيم. آن ها را درظرف مورد نظر ريخته و با گوجه فرنگی و جعفری تزيين می نماييم.

نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:51 توسط میرویس ابراهیمی| |

كراكت مرغ

كراكت مرغ

سلام دوستان. اول از همه عيد ولاية را به تمامي كدبانوان عزيز تبريك مي گويم. همچنين اميدوارم امسال سال پر خير و بركتي برايتان باشد(مطمئنا سالي كه به نام رسول اكرم صلي الله عليه باشد سالي پر خير و بركت است) ببخشيد كه يه خورده دير آپ كردم بالاخره ايام نوروز بود و ديگه...

اميدوارم از تهيه اين غذا لذت ببريد. 

مواد لازم:

گوشت مرغ پخته شده: 2/1 مرغ

قارچ خرد شده: 1 ليوان

جعفري ساطوري: 3-2 قاشق غذاخوري" يا مغز كرفس ريز شده "

سس سفيدغليظ * : 4/1 ليوان

تخم مرغ: 1 عدد كامل به اضافه 1 عدد زرده

آرد سوخاري يا پودر نان خشك: به ميزان لازم

نمك، فلفل، زردچوبه: به ميزان لازم

زعفران و ادويه كاري: به ميزان لازم

طرز تهيه:

مرغ را با كمي نمك و يك عدد پياز و كمي آب و چند برگ جعفري يا دو سه تكه ساقه كرفس مي گذاريم بپزد بعد از اينكه پخت گوشت مرغ را از استخوان هايش جدا كرده و سرد كه شد از چرخ گوشت رد مي كنيم. تخم مرغ ها را با سس سفيد مخلوط كرده به گوشت اضافه مي كنيم بايد حالت چسبندگي داشته باشد. قارچ را تفت داده بعد از سرد شدن به مواد بالا اضافه كرده و خوب مواد را ورز مي دهيم و در ضمن نمك، فلفل، زردچوبه، زعفران و ادويه كاري را اضافه كرده تا چاشني آن به اندازه دلخواه شود. از مواد به اندازه يك گرم برداشته و به صورت بيضي بايد از هر انگشت لوله كرده در آرد سوخاري غلطانده و در روغن سرخ مي كنيم در ظرف چيده و با جعفري و سبزيجات تزيين مي كنيم.

 

* سس سفيد:

مواد لازم:

شير: 4 ليوان

خامه: 1 قاشق غذاخوري

آرد: 3 قاشق غذاخوري

طرز تهيه:

آرد را در قابلمه ريخته شير را كم كم اضافه كرده روي حررارت ملايم قرار داده و مرتب هم مي زنيم تا گلوله نشود تا سس غليظ شود مثل فرني سپس از روي حرارت برداشته خامه را اضافه مي كنيم.

 

نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:51 توسط میرویس ابراهیمی| |

خوب اول از همه سلام. قبل از اينكه چيزي بنويسم اين رو بگم كه من خيلي دوست دارم بهتون قول بدم هر هفته يه بار آپديت كنم ولي فكر كنم تا مرداد نتونم به قولم عمل نكنم ولي مي تونم بهتون قول بدم كه از مرداد به بعد( اگر اين وبلاگ درش تخته نشد)  حداقل هر هفته يه بار آپديت كنم. به من حق بدهید چون خودم كه يه خورده سرم شلوغه شما دوستان عزيز هم كم لطفي مي كنيد و نظر نمي دهيد... قضاوت با خودتون.

خوب حالا يه خورده از مزاياي اين كرم پرتقال بهتون بگم. راستش رو بخواين من دستور اين كرم پرتقال رو به هر كي مي دادم خيلي خوشش مي آمد من هم خودم دوستش دارم البته سليقه ها مختلف است اما به امتحان كردنش مي ارزه . حتما اين كرم را درست كنيد و نظر بدهيد. اميدوارم لذت ببريد.

مواد لازم:

آب پرتقال: 2 پيمانه( نيم ليتر)                      زرده تخم مرغ: 6 عدد

ورق ژلاتين: 6 عدد                                  شكر: 1 پيمانه

خامه: 250 گرم                                      پوست پرتقال رنده شده: به مقدار كم

مغز پرتقال: 2 پيمانه يا دو پيمانه از ميوه خرد شده از قبيل آناناس، موز، سيب و ...

طرز تهيه:

زرده را شكر و پوست پرتقال مخلوط كرده و خوب هم مي زنيم تا كاملا سفت و سفيد شود آب پرتغال را كمي گرم كرده و روي زرده مي ريزيم و ژلاتين را خرد كرده و با دو تا سه تا قاشق آب جوش مخلوط كرده وه مي زنيم تا حل شود براي اين كه ژلاتين به آساني حل شود ظرف ژلاتين را روي بخار آب قرار مي دهيم و بعذ ژلاتين را با زرده و آب پرتقال مخلوط مي كنيم و مي گذاريم مايه سرد شود. مايه را با دو تا سه قاشق سوپ خوري خاك قند مخلوط كرده و مي زنيم تا كمي سفت شود. بعد خامه را با تخم مرغ مخلوط كرده و مغز پرتقال را اضافه كرده و در قالب مي ريزيم و در يخچال مي گذاريم تا ببندد.

توجه: دوستان برای بزرگتر ديدن عكس ها روی تيتر هر پست (نام غذا) كليك كنيد.

نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:51 توسط میرویس ابراهیمی| |

 

چيکن استراگانف

سلام سلام سلام بالاخره اومدم نمي دونم اين اومدم براي هميشه است يا نه ولي مهم نيست خوب از تمامي دوستاني که لطف کردند و نظر دادند ممنون. خوب بريم سر اصل مطلب در اين پست طرز تهيه غذاي خوشمزه اي را براتون گذاشتم که اميدوارم خوشتون بياد البته من که شخصا اين غذا رو خيلي دوست دارم البته مي دونم که خيلي ها چيکن خوردند و طرز تهيه اش رو بلدند اما حالا براي دو سه نفري که بلد نيستند در ضمن اين غذا براي رژيمي ها هم هست البته اگه بدون خامه درست بشود سرتون رو درد نميارم اميدوارم لذت ببريد.


مواد لازم:

سينه مرغ خلال شده:200 گرم فلفل دلمه اي خلال شده:1 عدد
پياز متوسط خلال شده:1 عدد قارچ خرد شده:5 گرم
خامه: 50 گرم کره: 50 گرم
گوجه فرنگي پوست و خرد شده:1عدد سير:1حبه
سيب زميني خلال سرخ شده: 150گرم نمک و فلفل: به اندازه لازم


طرز تهيه
:

ابتدا پياز خلال شده را تفت مي دهيم بعد که طلائي شد سير را رنده کرده (يا با چاقو له مي کنيم) به پياز تفت افزوده تفت مي دهيم وقتي طلائي شد فلفل دلمه اي را مي ريزيم وقتي که تفت خورد مواد را يک طرف تابه مي دهيم و طرف ديگه تابه مرغ را ريخته و مرغ را هم که کمي تفت خورد با بقيه مواد قاطي کرده خوب تفت مي دهميم گوجه را افزوده و قارچ خرد شده را نيز اضافه مي کنيم نمک و فلفل را افزوده وقتي آب غذا خشک شد از روي حرارت برداشته خامه را افزوده و در ظرف مورد نظر کشيده و چيپس هاي خلال را روي مواد مي ريزيم.

 

نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:51 توسط میرویس ابراهیمی| |

سلام من خيلي زود برگشتم
روز ولادت حضرت صديقه کبري و روز مادر و زن را به تمامي شيعيان جهان مخصوصا مادران گل دنيا تبريک ميگم
امروز هم به خاطر اين عيد با سعادت تصميم گرفتم طرز تهيه کيک شکلاتي رو به مامان هاي گل تقديم کنم
راستي يکي از دوستان طرز تهيه خوراک مغز رو از من خواستند بايد با عرض معذرت بگم من بلد نيستم اگه خواستيد طرز تهيه خوراک زبان را بلدم اون رو بذارم.
اميدوارم لذت ببريد.
کيک شکلاتي



مواد لازم
:

شکلات تخته:250 گرم                 کره يا روغن:1/5 ليوان
تخم مرغ:6 عدد                           کاکائو:2قاشق غذا خوري
نمک: کمي                                 شکر: يک ليوان
آرد:2/5 ليوان                                پکينگ پودر: يک قاشق مرباخوري
وانيل: کمي


طرز تهيه:

200 گرم شکلات را رنده کرده روي بخار مي گذاريم تا ذوب شود روغن يا کره را افزوده بعدا از اين که ذوب شدند کنار مي گذاريم تا کمي سرد شوند شکر و زرده را به شکلات افزوده با هم زن ميزنيم آرد و پکينگ پودر و کاکائو را در داخل مواد الک کرده هم مي زنيم تا مواد باهم مخلوط شوند سفيده را جداگانه خوب مي زنيم تا کاملا پف کرده و سفت شود سفيده را هم افزوده به صورت دوراني هم مي زنيم تا مخلوط شوند قالب را چرب کرده آرد مي پاشيم مواد داخل قالب ريخته 50 گرم ديگر شکلات را روي کيک رنده مي کنيم داخل فر قرار مي دهيم حرارت متوسط به مدت نيم ساعت تا 40 دقيقه
نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:51 توسط میرویس ابراهیمی| |

گر باد بودم می وزیدم، اگر ابر بودم می باریدم، اگر مهر بودم می تابیدم، اگر خدا بودم می آفریدم تا بدانی دوستت دارم .... اگر ابر بودی به انتظار اشکت می نشستم، اگر مهر بودی در پرتو ات خود را گرم می کردم، اگر باد بودی چون برگ خزان خود را بدستت می سپردم، اگر خدا بودی به تو ایمان می آوردم تا بدانی دوستت دارم، اگر هیچ بودی از تو ابر سپیدی می ساختم، از تو خورشید با شکوهی بوجود می آوردم، تو را نسیم ملایمی می کردم از تو خدایی بزرگ می ساختم، تا بدانی که فقط تو را دوستت دارم.... بنام او غریبه...چشات غمگین.....صدات گرفته موندی تو راه.....برسه یه اشنا غریبه......یه وقت پا نذاری تو شهر ما مردم ما ......دور شدن از دل ادما غریبه......برو اونجا.....که میگن غربت ما ادما هرچی باشه.......بهتره از شهر ما غریبه.....چشام غمگین......صدام گرفته وایسا....منم میام با تو به غربت ادما غریبه......منو تو با هم غریبیم شاید یه روز برسیم تو دلامون به صدای اشنایی

نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:55 توسط میرویس ابراهیمی| |

دفتر عشـــق كه بسته شـد دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم اونیكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم از دســـت قــــلبم شاكیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم چــــــــراغ ره تـاریكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه بزن تیر خــــــــــــــــــلاص رو ازاون كه عاشقــــت بود بشنو این التماس رو ــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــ ـــــــــــ ـــــــ

نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:54 توسط میرویس ابراهیمی| |

آپ امروز رو با عکسهای اجرایی یا همون gif شروع می کنم

 

عکسها رو هم برای کسانی که عضو خـــبـــرنـــامــــه هستن می فرستم

 

     

 

                                                        دختر

دختر 2                    

 

عروس         عروس 2                دختر 3

يادته يه روزي بهم گفتي:هر وقت خواستي گريه کني برو زيرِ بارون که نکنه نامردي اشک هاتو ببينه و بهت بخنده گفتم: اگه بارون نيومد چي؟؟؟ گفتي: اگه چشم هاي قشنگ تو بباره آسمون گريه ش ميگيره گفتم: يه خواهش دارم ؛ وقتي آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزار گفتي: باشه... حالا امروز من دارم گريه ميکنم اما آسمون نمي باره و تو هم اون دور دورا ايستادي و داري بهم مي خندي

               

 

برای دیدن بقیه عکسها رودی ادامه مطلب کلیک کنید

بقیه عکسها رو هم برای کسانی که عضو خبرنامه هستن می فرستم

 

 

نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:40 توسط میرویس ابراهیمی| |

آپ امروز را با بهترین شعرها و عکسها و اس ام اس های عاشقانه شروع میکنم

 

شعرهای عاشقانه ،دانلود موزیک ، دانلود نرم افزار ، اس ام اس عاشقانه ، جوک ، ترفند ، عکس

هر چی که دوست داشتین بگین تا براتون تو وبلاگ بزارم دوستانی هم که عضو خبرنامه نیستن می تونن با نوشتن اسم و امیل خود در خــبــرنـــامــه عضو شن تا براشون عکس و مطالب بفرستم

دوستت دارم

 

 

 

 

رفتن نکنی کسی به دیدنت نمیاد  و تا وقتی نمیری کسی تو رو نمی بخشه

 

  •  

 

  •  
نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:40 توسط میرویس ابراهیمی| |

آپ امروز رو با اس ام اس عاشقانه ،جوک،آف،شعرهای عاشقانه، شروع میکنم .با عضو شدن در خبرنامه از به روز شدن وبلاگ خبر دار شین . جوک،اس ام اس های کوتاهه عاشقانه،دانلود موزیک و نرم افزار کدهای جاوا هر چی که خواستین بگین براتون بزارم

 

يادته يه روزي بهم گفتي:هر وقت خواستي گريه کني برو زيرِ بارون که نکنه نامردي اشک هاتو ببينه و بهت بخنده گفتم: اگه بارون نيومد چي؟؟؟ گفتي: اگه چشم هاي قشنگ تو بباره آسمون گريه ش ميگيره گفتم: يه خواهش دارم ؛ وقتي آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزار گفتي: باشه... حالا امروز من دارم گريه ميکنم اما آسمون نمي باره و تو هم اون دور دورا ايستادي و داري بهم مي خندي

كاشكي هميشه پيشت بودم ميشد فراموشت كنم

********************************************

چشات دیگه از من خسته سیره اما هنوز چشای من اسیره فقط بدون که این دل شکسته منتظره بگی واست بمیره

*********************************************

کشتی قلب مرا موج نگاه تو شکست گر صبر کنم تو هم مرا خواهی شکست

*********************************************

ديگه اين پنجره از ديدن من خسته شده انگاري کتاب عشق من و تو ديگه بسته شده

*********************************************

ای جوان اگر عاشق نشدی برو خودت را بکش این است رسم جوانی

*********************************************

کوير خشک دلمون ديگه زده هزار ترک غم ديگه بسه نازنين هرکي نمونده به درک

*********************************************

خورشيد تابانم تويي عشق پريشانم تويي آبي آسمانم تويي رنگ بي پايانم تويي همدم تنهايي من ياد و غمخوارم تويي يار هميشگي من عشق و دنيايم تويي گر نباشي من نيستم چون که هستي ام تويي

********************************************

ازخدابرگشتگان راكارچندان سخت نيست سخت كارمابودكزماخدابرگشته است

*********************************************

عمريست زمانه درعذاب من وتوست گرماي زمين ازالتهاب من و توست آن قصه كه كهنگي ندارد هرگز سوگند به عشق انتخاب من و توست

*********************************************

دلم از نرگس بيمار تو بيمارتر است چاره كن درد كسى كز همه ناچارتر است من بدين طالع برگشته چه خواهم کردن كه ز مژگان سياه تو نگون سارتر است گر تواش وعده ديدار ندادى امشب پس چرا ديده من از همه بيدارتر است؟ هر گرفتار كه در بند تو می نالد زار مى برد حسرت صيدى كه گرفتارتر است عقل پرسيد كه دشوارتر از مردن چيست عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است

*********************************************

نرو تو هم مثل من نمي توني دووم بياري نرو     تو هم مثل من تو غصه كم مياري نرو     تو هم مي پوسي ميميري بي من نروتو هم طاعون غم مي گيري بي من نرو

*********************************************

اه نرو نروتو كه مي دوني من بي تو توبي من يعني حسرت تو كه مي دوني بي جواب مي مونه عشق وعادت تو كه مي دوني كم مي شم تو كه مي دوني كم مي شي تو كه مي دوني هم اغوش غم مي شي نرو اه نرو نرو اما بعضي موقع انسان از چيزاي فرار مي كنه كه به خاطر ديگرا ن واسايش اونهاست چشم پوشيدن از عشق از زندگي و...... اما چه سود همينهايي رو كه دوستشان داري يه روز تنهايت مي گذارند ومي روند نمي شود از كسي گلايه كرد بايد شكر گذار خداوند بود كه مي توانم روي پاي خود بياستي

*********************************************

نمي زارم غصه بياد خرئ و خرابت ببره از عشق بوانه مي گم تا خوابت ببره ز يکي بود يکي نبود قصه ميگم اما چه سود پروانه ها پروانگي از يادشون ميره چه زود

*********************************************

بی تو میشه زنده بود نمیشه زندگی کرد

*********************************************

ای همه غمگین اگر تنها شدی من با توام خسته دل از هر که هر جا شدی من با توام گر به کنج بی کسی آمیخته ای با درد خویش دلگران از مردم دنیا شدی من با توام

*********************************************

تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

*********************************************

اگه عاشق شدن يارب گناه است دل عاشق شكستن صد گناه است

*********************************************

به امید نگاهت ایستادن به رویای شانه هایت سر نهادن گونه های زیبایت را بوسه دادن مرا خوش تر از این آرزویی است

*********************************************

تا هستم اي رفيق نداني كه كيستم روزي سراغ وقت من آيي كه نيستم

*********************************************

رقص آوار در تكلم من من صدا مي زنم تو را در باد مقصدم واحه فراموشي مي روم چون ترانه اي در باد

بيا اي عشق روشن كن چراغ زندگي در من كه بي تو جسم بي جاني نماند از من

*********************************************

وقتي کوچيک بوديم دلمون بزرگ بود ولي حالا که بزرگ شديم بيشتر دلتنگيم ............کاش کوچيک مي مونديم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شديم و فرياد هم که مي زنيم باز کسي حرفمون رو نميفهمه

********************************************

دلم خوش بود از ان روزی که در شطرنج دلت شاه عشق بودم اما تو با ان رخ زیبایت ماتم کردی

********************************************

اگر عشق باشد گناهی الهی سراپا گناهم الهی الهی

********************************************

تموم دنيا سر جاش فقط منو دوست داشته باش

********************************************

عشق سرنوشت همه را می سازد جون عشق نباشد زندگی پوچ است

*********************************************

در دنیا دنبال سه چیز مرو 1-دنبال قطار 2-دنبال اتوبوس 3-دنبال دختر چون پس از اولی دومی خواهد آمد

*********************************************

عشق یه چیزیست مثل کشک دمغ تموم زندگی پر از دروغ

*********************************************

جدایی را من نکردم خدا کرد نمی دانم کدام ناکس دعاکرد

*********************************************

اگر بار گران بودیمو رفتیم اگر نا مهربان بودیمو رفتیم

*********************************************

 

نگو بار گران بودیم و رفتیم اخه اینها دلیل محکمی نیست بگو با دیگران بودیم و رفتیم

*********************************************

 

در تنهاترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشتي . الهي تنهاترين تنها كست در تنها ترين تنهاييت تنهاي تنهايت گذارد.

 

*********************************************

 

 

تنها كسي كه مرا درك مي كند يك روز زادگاه مرا ترك مي كند

*********************************************

سرگرمی تو شده بازی با این دل غمگین و خستم یادت نمیاد اون همه قول و قرارایی که با تو بستم

*********************************************

به تو محتاجم به حس دستت به تو محتاجم به رنگ چشمات عشقو فریادم میگه اسیرم برس به دردم بی تو میمیرم

*********************************************

حکایت ها که با تو از دل بی تاب می کردم اگر با سنگ می گفتم دلش را آب می کردم

*********************************************

گریه هایم بی صداست عشق من بی انتهاست

*********************************************

به چشمانت بیاموز که هر کسی ارزش دیدن ندارد

*********************************************

عشق یعنی از دیدن چهره همیشگی خسته نشی

*********************************************

یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر چه در خود شکستیم صدایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سروبایی نکنیم

*********************************************

امروز ديدمت خسته بودي اگه اشتباه نكنم دل شكسته بودي ديگه دوستم نداري مي دونم حتما به ديگري دل بسته بودي

*********************************************

از جلوی گل فروشی رد میشدم دیدم قشنگترین گلش نیست , نگران شدم , پس تو کجایی؟

 

******************************************

عشق می ورزیم چرا که او نخست به ما عشق ورزید چرا که خدا عشق است

******************************************

فقط موجهای دریا هستند که عاشقن آره فقط اونا هستن با اینکه میدونن اگر برسن به ساحل میمیرن بازم بیقرار رسیدن

******************************************

دریا باش که اگر کسی سنگ به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی

******************************************

فرشتگان روزی از خدا پرسیدند : بار خدایا تو که بشر را اینقدر دوست داری غم را چرا آفریدی؟ خداوند گفت:غم را بخاطر خودم آفریدم چون این مخلوق من که خوب می شناسمش تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی افتد

******************************************

اگه سهم من از این همه ستاره فقط سو سوی غریبی است , غمی نیست . همین انتظار رسیدن شب برایم کافی است.

******************************************

ابر بارنده به دریا می گفت من نبارم تو کجا دریایی , در دلش خنده کنان دریا گفت ابر بارنده تو خود از مائی

******************************************

ستاره به چشم کوچک می نماید , اما این گناه چشم است نه کوچکی ستاره , درستهایی که کمک میرسانند , مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می کنند.

******************************************

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو


******************************************
براي عشق قبول كن ولي غرورت را از دست نده.

******************************************
براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو.
******************************************
براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه
******************************************
براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن.
******************************************
براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير.
******************************************
براي عشق وصال كن ولي فرار نكن.
******************************************
براي عشق زندگي كن ولي عاشقانه زندگي كن.
******************************************
براي عشق بمير ولي كسي رو نكش.
******************************************

براي عشق خودت باش ولي خوب باش.
 
********************************************
عشق نمي پرسه تو کي هستي؟ عشق فقط ميگه: تو ماله مني . عشق نمي پرسه اهل کجايي؟ فقط ميگه: توي قلب من زندگي مي کني .عشق نمي پرسه چه کار مي کني؟ فقط ميگه: باعث مي شي قلب من به ضربان بيفته . عشق نمي پرسه چرا دور هستي؟ فقط ميگه: هميشه با مني . عشق نمي پرسه دوستم داري؟ فقط ميگه: دوستت دارم
 
*********************************************
گفتم دوستت دارم نگاهي به من کرد و گفت:چند تا؟ دستام رو بالا آوردم و تمام انگشتهاي دستمو نشونش دادم اما اون به کف دستام نگاه مي کرد که خالي بود
 
*********************************************
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم
شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم 
*********************************************
آسمون به ماه میگه: عشق یعنی چی؟
ماه میگه: یعنی اومدن دوباره‌ی تو
ماه میگه؟ تو بگو عشق یعنی چی؟
آسمون میگه : انتظار دیدن تو 
*********************************************
انسان با سه بوسه تکميل مي شود 1-بوسه مادر که با آن با يه عرصه خاکي مي گذاري 2- بوسه عشق که يک عمر با ان زندگي مي کني 3- بوسه خاک که با ان با به عرصه ابديت مي گذاري 
*********************************************
با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی خود شيطان تو را به بهشت بازگرداند
*********************************************
زندگی گفت که آخر چه بود حاصل من؟ عشق فرمود تا چه گوید دل من,عقل نالید کجا حل شود مشکل من , مرگ خندید در خانه ی ویرانه ی من.
*********************************************
از تمام دنيا فقط چشمهايت را خواستم آيا آسمان سهم زيادي از دنياست؟

 

*********************************************

وقتي هستي نيستم , وقتي نيستي هستم , وقتي هستم نيستي, وقتي نيستم هستي اي همه ي نيست شده ي هستي من, هستي من نيست مي شود وقتي تو نيستي

*********************************************

عشق واقعي، ايثار است. با دادن و نه ستاندن، با از دست دادن و نه به دست آوردن، با رهاكردن و نه با تملك است كه عشق مي‌ورزيم

*********************************************

آن كس را كه دوست داريد آزاد بگذاريد اگر متعلق به تو باشد به پيش تو باز مي گردد و گرنه از اول هم براي تو نبوده است

*********************************************

لذتي که در فراق هست در وصال نيست چون در فراق شوق وصال هست و در وصال بيم فراق

*********************************************

داستان غم انگيز زندگي اين نيست که انسانها فنا مي شوند ، اين است که آنان از دوست داشتن باز مي مانند

*********************************************

عشق را به کسانی بدهید که لایق آن هستند نه تشنه آن زیرا تشنه روزی سیراب خواهد شد

*********************************************

در بازار بورس قلب تو / چند سهم باید خرید / تا ضربان به ظاهر منظمش / حتی ذره ای از سرمایه عشقم نسبت به تو را به باد فنا ندهد؟

*********************************************

عشق هرگز قادر به تملک نیست. عشق آزادی بخشیدن به دیگری است. هدیه ای نامشروط است، عشق معامله نیست

*********************************************

عشق را دوست دارم نه در قفس
بوسه را دوست دارم نه در هوس
تورادوست دارم تا آخرين نفس

*********************************************

اي كاش آشنائيها نبود يا به دنبالش جدائي ها نبود
يا مرا با او نمي كردي آشنا يا مرا از او نمي كردي جدا

********************************************

روي دريچه ي قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بي سوادم

*********************************************

عشقي كه با پر مرغي بدست آيد با ساقه ي كاهي از دست مي رود

*********************************************

مي رسد روزي كه بي من روزها رو سر كني
مي رسد روزي كه مرگ رو باور كني
مي رسد كه تنها در كنار قبر من شعر هاي كهنه ام رامو به مو از بر كني

*********************************************

هرگز نمي گيرد كسي در قلب من جاي تو را
هرگز نديدم بر لبي لبخند زيباي تو را
خورشيد عشق تو هنوز سوزد مرا سر تا زپاي
در كوي راه زندگي روشن كند راه مرا

*********************************************

اگر رفتم تو يادم کن. اگر مردم تو خاکم کن. اگر ماندم در اين دنيا، به مهر خود تو شادم کن

*********************************************

خدايا او را كه در تنها ترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشت در تنها ترين تنهاييش تنهاي تنهاييش نگذار...
*********************************************
آنگاه كه با دستانت واژه عشق را بر قلبم نوشتي سواد نداشتم اما به دستانت اعتماد داشتم حال سواد دارم اما ديگر به چشمان خود اعتماد ندارم...
*********************************************
آفتاب را به تو نمي دهم
تا خرده خرده بشكافي اش
و از آن هزار ستاره بسازي
*********************************************
در همه جاي اين زمين همنفسم كسي نبود زمين ديار غربت است از اين ديار خسته ام.
*********************************************
روزگاري يك تبسم يك نگاه بهتر از گرماي صدآغوش بود اين زمان بر هر كه دل بستم وليك آتش آغوش او خاموش بود
*********************************************
عشق حيات عاشق را تشكيل ميدهد والا معشوق تنها بهانه است
*********************************************
عشق مطبوع ترين بخش زندگي است وازدواج فاني كننده ي آن است
*********************************************
عشق تنها مرضي است كه بيمار از آن لذت ميبرد.
 
*********************************************
به دست آوردن خوشبختي بزرگ ترين فتح زندگي است.
*********************************************
هر وقت تونستی برف رو سیاه کنی .پر کلاغ رو سفید کنی.آتیشو بوس کنی توی آب یه نفس عمیق بکشی .اون موقع منم میتونم فراموشت کنم.
*********************************************
زيبا ترين گل با اولين باد پاييزي پرپر شد . با وفا ترين دوست به مرور زمان بي وفا شد . اين پرپر شد ن از گل نيست از طبيعت است و اين بي وفايي از دوست نيست از روزگار است...
*********************************************
وقتی دلم برات تنگ ميشه ميرم اون بالا پشت ابرا ريز ريز گريه ميکنم
پس هر وقت ديدی داره بارون مياد بدون دلم برات خيلی تنگ شده.
*********************************************
اگه کسی رو دوست داشتی امتحانش کن که اگه دوستت داشته باشه امتحانت ميکنه.
*********************************************
دوست داشتن هميشه گـــفتن نيست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــريبه ! اين درد مشترک من و توست که گاهي نمي توانيم در چشمهاي يکديگــر نگــــاه کنيم.
*********************************************
دوستت داشتم ...يادت هست ؟ ...گفتم دوستت دارم ...و تو گفتي كوچكي براي دوست داشتن ....رفتم تا بزرگ شوم ...اما انقدر بزرگ شدم كه يادم رفت دوستت داشتم.
*********************************************
عشق،عشق مي آفريند. عشق زندگي مي آفريند. زندگي رنج به همراه دارد. رنج دلشوره مي آفريند. دلشوره جرات مي بخشد. جرات اعتماد به همراه دارد. اعتماد اميد مي آفريند. اميد زندگي مي بخشد. زندگي عشق مي آفريند. عشق عشق مي آفريند.
*********************************************
گفتم دوستت دارم نگاهي به من کرد و گفت:چند تا؟ دستام رو بالا آوردم و تمام انگشتهاي دستمو نشونش دادم اما اون به کف دستام نگاه مي کرد که خالي بود.
*********************************************
اگه 1 روز نتونستی گناهه کسي رو ببخشی از بزرگيه گناهه اون نيست از کوچيکيه قلبه تو!
*********************************************
اگر در قلبتان عشق باشد٬ می توانيد هر روز معجزه کنيد...
*********************************************
زندگی آب راه‌ايی است به نام وفا... ميريزد به جويی به نام صفا... ميرود به رودی به نام عشق... ميرسد به دريايی به نام وداع...
*********************************************
غروب شد....خورشید رفت ....افتابگردان دنبال خورشید می گشت ... ناگهان ستاره ای چشمک زد .. افتابگردان سرش را پایین انداخت اری گلها هرگز خیانت نمی کنند
*********************************************
تا حالا از گرمای خورشید ناراحت شدی ؟!
من هیچ وقت ناراحت نمیشم چون تو آتش عشق تو سوختم...
*********************************************
چشم های تو را دوست دارم ... نه به خاطر زیبائیشون ... بلکه به خاطر اینکه چشم های تو هستند...
*********************************************
عده اي دايم مي نالند که گل سرخ خار دارد ما يايد شاد باشيم که خارها گل دارند
*********************************************
كاش 1000 بار نوشتن دوستت دارم جريمه ي مدرسه ام بود
*********************************************
ازگل پرسيدم محبت چيست گفت : ازمن زيباتراست .
ازافتاب پرسيدم محبت چيست گفت: ازمن سوزانتراست.
ازشمع پرسيدم محبت چيست گفت:ازمن عاشقتراست.
از خود محبت پرسيدم محبت چیست گفت: تنهايک نگاه است...
*********************************************
شراب را دوست دارم چون رنگ خون است خون را دوست دارم چون در رگ جريان دارد رگ را دوست دارم چون به قلب راه دارد قلب را دوست دارم چون جايگاه توست...
*********************************************
اگر كليد قلبي را نداري قفلش نكن اگر خداحافظي در راه است سلام نكن اگر دستي را گرفتي رهايش نكن...
*********************************************
براي پخته شدن كافيست كه هنگام عصبانيت از كوره در نرويد.
*********************************************
اگر رفتم تو يادم کن. اگر مردم تو خاکم کن. اگر ماندم در اين دنيا، به مهر خود تو شادم کن.
*********************************************
زندگی را دوست دارم نه در قفس. عشق را دوست دارم نه در هوس. تو را دوست دارم تا آخرین نفس...
*********************************************
در اين حريم شبانه ستم گرفته در اين شب خوف و خاكستر كه غم گرفته رفيق فروزان روشن رهايي من ستاره‌ها را صدا بزن دلم گرفته
*********************************************
چقدر سخت است گل آرزوهايت را در باغ ديگری ببينی و هزار بار در خودت بشکنی و آن وقت آرام زير لبت بگويی: گل من باغچه ی نو مبارک
*********************************************
آنکه می‌خواهد روزی پريدن آموزد، نخست می‌بايد ايستادن، راه رفتن، دويدن و بالارفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی‌کنند
*********************************************
خدايا او را كه در تنها ترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشت در تنها ترين تنهاييش تنهاي تنهاييش نگذار
*********************************************
بهتر است غرورتان را به خاطر کسی که دوستش دارید از دست بدهید،تا اینکه او را به خاطر غرورتان از دست بدهید...
*********************************************
آنگاه كه با دستانت واژه عشق را بر قلبم نوشتي سواد نداشتم اما به دستانت اعتماد داشتم حال سواد دارم اما ديگر به چشمان خود اعتماد ندارم...
*********************************************
مهموني يه تو آسمون... خدا مي خواد قشنگ ترين فرشته رو انتخاب كنه ولي اون به اين جشن نمي رسه ... چون داره اين پيغامو مي خونه

 

*********************************************

من روي تو يه حساب ديگه باز كرده بودم.
.
.
.
.
.
.
ناراحت نشو ولي تازه فهميدم تو يه ادم دو رويي هستي.
.
.
.
.
يه روت گله و يه روت ماه...

*********************************************

من گمان می کردم دوستی4 فصلش همه آراستگیست من چه می دانستم هیبت باد زمستانی هست من چه می دانستم سبزه می پژمرد از بی آبی سبزه یخ می زند از سردی دی من چه می دانستم دل هر کس دل نیست قلبها آهن و سنگ قلبها بی خبر از عاطفه اند من چه می دانستم....

*********************************************

خدايا تو خود ميداني انسان بودن و ماندن در اين دنيا چه دشوار است
چه زجر ميكشد آن كس كه انسان است و از احساس سرشار است
*********************************************
آن هنگام كه با بخار احساس وجودم روي جام دلت نوشتم دوستت دار
نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:40 توسط میرویس ابراهیمی| |

آپ امروز رو با شعرهای عاشقانه و عکسهای عاشقانه شروع میکنم از دوستانم معذرت میخوام که آپ این دفعه طول کشید از این به بعد هر چند روز یه بار آپ میکنم
اس ام اس های عاشقانه،دانلود موزیک،ترفند،شعر،عکس،آموزش،
 

 

 

                            گاهي آرزو مي کنم...     

 کاش هرگز نمي ديدمت تا امروز غم نديدنت را

  

 

                بخورم!!!

 

کاش لبخندهايت آنقدر زيبا نبودند که امروز آرزوي

 

         ديدن يک لحظه

 

فقط يک لحظه از لبخندهاي عاشقانه ات را داشته

 

                     باشم!

 

کاش چشمان معصومت به چشمانم خيره نمي شد

 

                    تا امروز

 

چشمان من به ياد آن لحظه بهانه گيرند و اشک

 

                    بريزند!

 

کاش حرف هاي دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با

 

                        خود نگويم

 

" آخه او که ميدونست چقدر دوستش دارم!!!!"

 

 

 

 

     

نازنينـــــــــــــــــــم !

بي تو اينجا نا تمام افتاده ام

پخته اي بودم که خام افتاده ام

گفته بودي تا که عاقلتر شوم

آه ، مي خواهي مگر کافر شوم

من سري دارم که مي خواهد کمند

حالتي دارم که محتاجم به بند

کاشکي در گردنم زنجير بود

کاشکي دست تو دامنگيربود

عقل ما سرمايه دردسر است

من جهان را زير وبالا کرده ام

عشق خود را در تــــــو پيدا کرده ام

من دگر از هر چه جز دل خسته ام

عهد ياري با دل دل بسته ام

بر لب تو خنده مجنوني ام

خنده تو رنگي از دلخونيم  
 

 

باز هم با نام تو افسا نه اى گلريز شد

باز هم در سينه ام عشق تو شور انگيز شد

باز هم همراه بوى ميخك و محبو به ها

خاطراتم پر كشد با ياد تو در كوچه ها

باز هم وقتى نگاهت گيرد از من فاصله

ديده ام مى بارد اما نم نم و بى‌حوصله

باز قلب پنجره بر روى‌من وا مى شود

باز هم پروانه اى در باغ پيدا مى شود

باز هم لاى‌كتابم مى‌نهم يك شاخه ياس

مى‌كنم بهر پيامى قاصدك را التماس

باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگير مى‌شوم

باز هم با ياد تو سر شار رويا مى‌شوم

پاییز را دوست دارم...

بخاطر غریب و بی صدا آمدنش

بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش

بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش

بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش

 بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی

بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها

بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش

 بخاطر شب های سرد و طولانی اش

بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام

بخاطر پیاده روی های شبانه ام

           بخاطر بغض های سنگین انتظار

بخاطر اشک های بی صدایم

بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام

بخاطر معصومیت کودکی ام

بخاطر نشاط نوجوانی ام

بخاطر تنهایی جوانی ام

بخاطر اولین نفس هایم

بخاطر اولین گریه هایم

بخاطر اولین خنده هایم

بخاطر دوباره متولد شدن

بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر

بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه

بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه

بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش

پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز

و من عاشقانه پاییز را دوست دارم...

 

 

 

 

 

یادته بهم گفتی که شب بی اعتباره ...

بودن و نبودنش فرقی نداره ...

تو قسم خورده بودی با من می مونی ...

دیگه اسمت واسه من یه یادگاره ...

خاطرات عشق پاره تو دلم چه موندگاره ...

قاب چشمای سیاهت عمریه که رو دیواره ...

تو شبای بی ستاره دل من هواتو کرده ..

جای خالیتو می بینه ولی باز باور نداره ...

دلم میخواد بمیرم

شاید آروم بگیرم

بگیرم دستاتو تو دستهام

دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریا می دوخت
و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
كسي كه خالي وجودم را از خود پر مي كرد
و پري دلم را با وجود خود خالي
دلم برای کسی تنگ است
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد
دلم برای کسی تنگ است
که آمد
رفت
...... و پایان داد
کسی ....
کسی که من هميشه دلم برايش تنگ می شود...

 

 

نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:40 توسط میرویس ابراهیمی| |

دلم گرفته میخوام بنویسم که شاید یه کم از کوله باره غم هام کم شه

میدونی رسم زمونه چیه؟:تو چشم میذاری، من قایم میشم .........اما تو یکی دیگه رو پیدا میکنی

دلم گرفته

برای بدست آوردنت در بازی ‌ِ کودکانه ات نقش‌‌ ِ عروسک را بازی کردم.......

 

مي گن شباي جمعه شب شروعه، همه اش که نبايد از روز شروع کرد . آخ که من هم يه لحظه ناب مي خوام براي ري استارت شدن

 

یادت میاد اون قدیما قایم موشک بازی می کردیم ؟ ..... با هم دیگه چشم میذاشتیم .... و میشمردیم تا صد ... تو یواشکی قایم شدی ... بدون اینکه چیزی به من بگی و رد پایی از خودت بذاری ... و من گرگ شدم .... بدون اینکه خیال دریدن داشته باشم ....همه جا به دنبالت میگشتم ... توی کوچه ها و دشت و بیابونها . پشت کوهها و دریا..... و باز شمردم و شمردم ..... این طوری که ما بازی میکنیم .... هیچوقت همدیگرو پیدا نمیکنیم ..... خودت بیا و دوباره شروع کن .... اینبار دیگه هیچ کدوممون گرگ نمیشیم .... هیچ کدوم ....

گاهی با خودم فکر ميکنم گفتن بعضی حرف ها چقدر سخت بود که هيچ وقت نگفتم.... گاهی با خودم فکر می کنم مگه بين من و تو چقدر فاصله بود که هيچ کدوممون نتونستيم این راهو بريم........ گاهی با خودم فکر ميکنم مگه من و تو چقدر ضعيف شده بوديم که این قدر راحت شکستيم...... هر چقدر که فکر می کنم بيشتر نا اميد می شم مثل يه حقيقتی میمونه که انگار هميشه می دونستم و هميشه به خودم گفتم که وجود نداره دلم می خواست این قدر بزرگ و قوی باشی که هميشه بتونی از اشتباهاتت پلی از تجربه بسازی........

امشب دلم گرفته امشب می خوام بنویسم می خوام بگم می خوام حرفهایی که تو دلم عقده شده بگم ولی نمی دونم از کجا بگم و چه جوری بگم از نامردی روزگار بگم یا از بخت و اقبال بد خودم بگم یا ... کاش ما آدمها انقدر انصاف داشتیم تا زود قضاوت نکنیم و به طرف مقابلمون یه فرصت می دادیم تا بتونه حرف خودشو بزنه چرا ما همه اش فکر می کنیم کار خودمون درسته و کار بقیه اشتباه ! چرا نباید کمی از غرورمون کم کنیم و قبول کنیم که ما هم بعضی وقتا اشتباه می کنیم چرا وقتی عصبی می شیم تمام پل های پشت سرمونو خراب می کنیم و دیگه راه بازگشتی برای خودمون نمی ذاریم و باعث بشیم که هم زندگی خودمون و هم زندگی کسی که دوستش داریم نابود بشه . چرا باید بعضی وقتا به کسایی اطمینان کنیم که به ظاهر دوستمون هستن ولی در باطن دارن زندگیمونو خراب می کنن ولی ما فکر می کنیم تمام حرفهاشون به صلاح خودمونه و این اطمینان کاذب باعث بشه که کسی رو که زمانی دوست داشتیمو از دست بدیم و زندگی اونو تباه کنیم و بریم دنبال کسه دیگه ای این واقعا انصافه؟ دنیای ما آدمها رو مشغول ساخته تا بتونیم اینقدر در حق هم بی مرفتی کنیم که بتونیم میزان انسانیت خودمون رو ثابت کنیم ولی حیف که اینقدر فهم ما کم هست که انسانیت را در همین می بینیم و لذت محبت عمیق را با محبت به وسعت نور خوشید را با محبت تاریکی مثل نور ماه عوض می کنیم ولی نمی دونیم که یه روز مشتی خاک تیره و خشن مارو در آغوش می گیرد و این آغوش گرم زود گذر را از یاد می بریم و باید یا دستانی که هر ساعت گرمی یک به ظاهر انسان را لمس می کرد با سردی مشتی خاک که مارا پناه داده عوض کنیم . اینا حرف های دلم بود که مدتی بود توی دلم سنگی می کرد . این حرفارو واسه کسی نوشتم که امیدوارم یه روزی گذرش توی وبلاگ من بخوره و بدونه چه کرده با دل من . امیدوارم درک کنه ! و امیدوارم یه روزی هم درک کنه که من ...

 کسی را که دوست داری آزادش بگذار !!! اگر قسمت تو باشد ٬ برمی گردد و گرنه ..... بدان که از اول قسمت تو نبوده است

 

حقیقت انسان به آن چه اظهار میکند نیست بلکه حقیقت او نهفته در آن چیزی است که از اظهار آن عاجز است بنابراین اگر خواستی او را بشناسی نه به گفته هایش بلکه به ناگفته هایش گوش فرا بسپار

خیال می کردی قلب من تاب شکستن را نداره* منتظری بازم دلم پیش دلت کم بیاره * مرام من توی عاشقی یک دلی و صداقته * وقتی میگم نوکرتم این آخر رفاقته

هر وقت بعد از 120 سال رفتی اون دنیا خواستی از روی پل صراط رد شی بهت گفتن یکی حلالت نکرده .... بدون اون منم که می خوام به این بهونه یه باره دیگه ببینمت

عشق کلید شهر قلب است به شرط آن که قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود

عاشقانه ترین نگاهم را روی قایقی از باد نشانــــدم و پارو زنان سوی تو فرستارم وقتی به ساحل نگاه تو رسیـــــــد تو چشمانت را بستی و قایقم غرق شد

عشق چیست؟ حدیثی است که با نگاه آغاز می شود با لبخندی شیرین می شود با بوسه ای به اوج می رسد وبا اشکی پرازاندوه به پایان می رسد

ای کاش خواننده بودم و از تو میخواندم ای کاش نویسنده بودم و ازتو مینوشتم ای کاش نقاش بودم و تو را نقاشی میکردم ای کاش راننده بودم و با تو همسفر جاده ها بودم ای کاش ستاره بودم و در تو جای داشتم ای کاش آهنگ بودم و تو شعرم بودی ای کاش من ساعت بودم و تو عقربه هایم بودی ای کاش در قلبت جا داشتم تامیدانستی که چقدر دوستت دارم

دلمو دادم به تو،تا(ما)بشیم دلمو دادم به تو،تا دیگه تنها نباشم دلمو دادم به تو،چون تو چشات دریارودیدم دلمو دادم به تو،تاهمه وقت یارهمیشگیم باشی دلمو دادم به تو،چون میدونم تنهام نمی زاری

من از خدا خواستم، نغمه های عشق مرا به گوشت برساند تا لبخند مرا هرگز فراموش نکنی و ببینی که سایه ام به دنبالت است تا هرگز نپنداری تنهایی. ولی اکنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من این است که من شاهد رفتن تو هستم

وقتی دلت گرفت بشین به اندازه تمام دلتنگیات گریه کن . برای اینکه کسی اشکاتو نبینه ماهی کوچیکی شو و به ته دریا برو . دیگه نه کسی صداتو می شنوه نه کسی اشکاتو می بینه . حالا فهمیدی چرا اب دریا شووره؟

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت نگاه کند.به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشدودستی را بپذیرکه باز شدن را بهتر از مشت بلد باشد

توپت افتاد خونه همسایه واونم توپتو پاره کرد اصلا ناراحت نشو چون تو یه دوست خوب داری که حاضره قلبشو بذار زیر پات تا باهاش بازی کنی

سعی کن دریابی که مسافری آسمانی هستی و فقط برای لحظه ای کوتاه در این جا به سر می بری، و سپس روانه ی دنیایی دلفریب و بی نظیر می شوی. فکرت را به این زندگی کوتاه و این زمین کوچک محدود نکن. عظمت روحی را که درون توست، به یاد داشته باش.

مرا اینگونه باور کن... کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته... خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته...؟! نمی دانم مرا ایا گناهی هست..؟ که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست..؟؟؟ مرا اینگونه باور کن

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن . برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش . برای عشق خودت باش ولی خوب باش

دوست داشتن کسی که سزاوار دوستی نیست ، اسراف در محبت است . اگر میخواهی همیشه آرام باشی ، دلگیریهایت را روی ماسه و شادیهای خود را بر روی سنگ مرمر بنویس . اگر کسی را دوست داری که او تو را دوست ندارد ، سعی نکن از او متنفر شوی، بلکه سعی کن او را فراموش کنی

ماه نمی دونست چه جوری بتابه از روی دست تو دید و بلد شد خورشید که دید نوری ازش نمی خوای رفت بالای قله و با تو بد شد دریا که دید موج موهات از اون نیست غرشی کرد و ته دل حسود شد آسمون از غم که تو رو زمینی تا همیشه رنگ چشاش کبود شد گل که دونست خزون واسه تو هیچه رنگش پرید و تو یه لحظه پژمرد درختی که تو از پیشش رد شدی انقده برگاش رو زمین ریخت که مرد

هرگاه دفتر محبت را ورق زدی و هرگاه زیر پایت خش خش برگها را احساس کردی هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره ای خاموش دیدی برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر

آنکس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت صدای خش خش برگها همان آوازی بود که من گمان می کردم میگوید: دوستت دارم

امروز فهمیدم که زندگی خراب است آروز سراب است امروز فهمیدم که گل ها هم می توانند سنگدل باشند وشمع ها هم می توانند بال و پر پروانه ها را در خود بسوزانند اره همه میتونند اینطوری باشن

خدا میدونه که من :فقط تو رو دوست دارم, خدا میدونه که تو تنها عشق منی!خدا میدونه که فقط تو رو می پرستم !خدا میدونه که من این آف رو تا حالا واسه چند نفر فرستادم

اگر می بینی کسی به روی تو لبخند نمی زند علت را در لبان فرو بسته خودت جستجو کن

اگر می دانستی دل ترک خورده ی من با یاد چشمان بارانی ات شکسته تر می شود هیچ گاه به من پشت نمی کردی

خواستم برای از دست دادنت اشک بریزم تمام اشکهایم رابرای به دست آوردنت ریخته بودم

زندگی زیباست حتی اگر کور باشی ? خوش آهنگ است حتی اگر کر باشی مسحور کننده است حتی اگر فلج باشی? اما بی ارزش است اگرثانیه ای عاشق نباشی...

عشق مرگ نیست زندگی است. سخت نیست عین سادگی است. عشق عاشقانه های باد وگندم است . اولین پناهگاه کودکی آخرین پناهگاه آدم است.

رنگ قرمزرا دوست دارم چون رنگ خون من است...... خون را دوست دارم چون در قلب من است .......قلبم را دوست دارم چون نام زیبای تو درون آن است

زندگی کوتاهتر ازآن است که به خصومت بگذرد و قلب ها گرامی تر از آنند که بشکنند آنچه از روزگار به دست می آید با خنده نمی ماند و آنچه از دست برود باگریه جبران نمی شود فردا خورشید طلوع خواهد کرد حتی اگر ما نباشیم

هیچ کس از راز دلم آگاه نیست.هیچ کس ازآه دلم به جزقلب تو خبرندارد.من درمسیرقلب توام.چون مسافری و مقصدم افق دورچشمان توست

بیچاره همه ی چیزایی که دلشون چیزای بزرگ می خوای................مثل دل من که تورو می خواد

به جرم اینکه خیلی ساده بودم به زندان دلت افتاده بودم.اگر چه حکم چشمات ابدی بود.برای مرگ هم اماده بود

دقت کردی که قشنگترین و عزیز ترین چیزای دنیا همیشه یکین ؟ ماه یکیه ... خورشید یکیه ... زمین یکیه ... خدا یکیه ... مادر یکیه ... پدر یکیه ... منم یکی هستم

چقدر لباس سیاه به تو می یاد اگرمی دانستم زودتر می مردم

به قندی دلخوشم لبهای شیرینت کجاست؟ غصه خوردن تا مرا از اشتها انداخته حکم از تو من ببازم یا تو می خواهی ببر عشق تاس قسمت ما را کجا انداخته؟

شکست عهد من وگفت هر چه بود گذشت به گریه گفتمش آری وچه زود گذشت بهار بود و تو بودی وعشق بود و امید، بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت

تو که در هر جائی ! کجا پیدایت کنم ؟! در قلب کدام با سخاوت دور دست ؟! در دستان کدام گدای عاشق ؟! در چشمان کدام منتظر بی پناه ؟! در دهان کدام شاعر گنگ پریشان ؟! و در جای پای کدام رهگذر غریب

 

زیر سیگاری با اینکه می دونه سیگار همیشه دلشو می سوزو نه بازم اونو تو دلش جا می ده زیر سیگاریتیم رفیق

می گویم شاید بین ما هیچ نبوود جز اوهام .....هیچ را زیر هیچ نوشتیم و کم کردیم.............جز هیچ نشد حاصلمان..... رها

کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود کاش بودی تا برای قلب من زندگی این گونه بی معنا نبود کاش بودی تا لبان سرد من بی خبر از موج و از دریا نبود

مردها مثل « نوزاد » هستند در اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می شوید

دوست دارم یه سنگ بردارم و روی اون بنویسم: دلم برات تنگ شده و اونو محکم بکوبم توی سرت تا بفهمی که فراموش کردن من چقدر سخت و دردناکه

زندگی سخت نیست ما سختش میکنیم عشق قشنگ نیست ما قشنگش میکنیم دل ما تنگ نیست ما تنگش میکنیم دل هیچکس سنگ نیست ما سنگش میکنیم

ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

 

از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غزق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

ندیدم بهاری / محبت ز یاری / دلم غرق خون شد / عجب روزگاری

زندگی اجبار است .... مرگ انتظار است..... عشق یک بار است ..... جدایی دشوار هست ..... یاد تو تکرار هست

به کسی عشق بورز که لایق عشق باشه نه تشنه عشق...زیرا کسی که تشنه عشق است روزی سیراب میشود

بدون گریه خاطره روشن نمیشه شهری بود به نام عشق در آن کوهی وجود داشت بنام دوستی از آن کوهرودی جاری میشد بنام محبت این رود به مردابی میریخت بنام جدایی پس نفرین عالم بر این جدایی که غرورمرا درک نمیکند

هیچ زمان دل به کسی نبند ...... چون این دنیا این قدر کوچک است که دو تا دل کنار هم جا نمیشه ..... ولی اگر دل بستی ... هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا این قدر بزرگه ... که دیگه پیداش نمیکنی

خدایا هرکه را دوست داری به او بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است و هرآنکه را دوست تر می داری بیاموز که دوست داشتن از عشق نیز والاتر است...

زمان! به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست.... بوسیدن قول ماندن نیست..... و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست

ای همه وجود من . ای کسی که پا گذاشتی رو قلب من . ای کسی که درو بستی به روی من. درو باز کن دستم مونده لای در

مهم این نیست که تو اَد لیست مسنجرمون چند نفر اَد شدن. مهم اینه که تو قلبمون فقط 1 نفر اد شده باشه که با هم آن بشیم، باهم آرشیو زندگی رو دوره کنیم و با هم آف بشیم. امّا باید یادمون باشه پسورد دوستیمون رو جوری بسازیم که کسی نتونه هکمون کنه

شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ می زنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ولی تو اون رو نمی شناسی

بگذار که در حسرت دیدار بمیرم... در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم... دشوار بود مردن و روی تو ندیدن... بگذار بدلخواه تو دشوار بمیرم... بگذار که چون ناله مرغان شباهنگ... در وحشت و انوده شب تار بمیرم... بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب.... دربستر اشک افتم و ناچار بمیرم... میمیرم از این درد که جان دگرم نیست... تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم... تا بوده ام ای دوست وفادار تو هستم... بگذار بدانگونه وفادار بمیرم

ای دوست دلت همیشه زندان من است آتشکده عشق تو از آن من است آن روز که لحظه وداع من و توست آن شوم ترین لحظه پایان من است

عزیزم خیلی وقته دردی مونده تو دلم ..... میخوام راز عشقمو واسه همه بگم و برم

یادم می یاد روزایی که بهم قول دادی زیاد .... ولی زدی زیر قولت گفتی برو منم میام

باشه درو ببند برو بیرون بزار تنها باشم ..... توی تلاطم بغز ثانیه ها رها باشم

دستات مال من بود ولی قلبت بود از من جدا ..... چه شبهایی به خاطرت نشستم وای خدا

 

می خواهی بری برو به درک پس از یادمم برو .... یادت می یاد وقتی گریه کردم گفتم نرو

حالا من میرم تو هم تنها باش با دل خودت ..... ببین چیکار کردی بزار برو از یاد خودش

تمام فکرم توی چشمای تو بود .... کاشکی الان دستهات تو دستهای من بود

تمام مردم این شهر به من همواره میگن .... تو این سکوت ‌ِسرد مرگ و بهمراه دارم

همیشه نفرین من به راهت ِ ..... به دل سیاه تو نگاهت ِ

تا ابد فقط میگم خدا خدا ..... کی ِ میشه از دل تو دلم جدا

میدونم همش تو رو به عشق تو ...... میدونم چقدر شلوغه دل تو 

الهی خونه خرابت ببینم ..... تا ابد توی عذابت ببینم

دیگه از نبودنت نمی سوزم ..... دیگه حتی چشم به در نمی دوزم

برو اشک نریز با یاد دلم ..... دیگه نمی خوامت باهات نمی مونم

دیگه حتی نمی خوام اسمتو فریاد بزنم ..... مثل عاشق تو کتابها اسمتو داد بزنم

بترس از اون روز که با من چشم تو چشم بشی .... من تو فکر تو بودم تو بودی تو فکر کی ؟

خیلی ساده از من گذشتی من ساده تر میگذرم .... مثل قبل از نبودنت تو خودم نمی شکنم

میشنوم صدایی که هچوقت تو نشنیدی ... صدایی که میگفت تو از جدایی میترسیدی

آره میترسیدم ولی حالا میگم بی خیال .... حرفات تکراری شده یه حرف جدید بیار

کاش می شد ببینمت بهت بگم ..... دیگه از دیدن تو سیر دلم

کاش می شد دیگه چشمام نبیننت .... از درخت غم دیگه تو رو نچینمت

کاش می شد چشماتو گریون میدیدم .... توی تنهایی و غم دلتو خون می دیدم

کاش می شد برق چشمام بارون کنه ..... سیل غم بیاد و تو رو داغون کنه

دوست داشتم در اولين قطرات اشکم درک می کردی آنچه در وجودم بود.دوست داشتم در تمام ناباوريها و تمام بايد ونبايدها باور می کردی دردی را که سالهاست در گوشه اين دل پنهان است و با تمام خاموشيم بفهمی که در دلم غوغايی برپاست.با همه کودکيم نگاهم را ذره ای از وجودت بدانی. دوست داشتم لحظه ای با مکث خود تمام هستی را به هم پيوند می دادی و هستی را آنچنان به من می بخشيدی که ديگر اثری از آن نباشد.دوست داشتم فرياد خفه اين گل بخاک افتاده را بدست تن نااميد به باد نمی سپردی که ناگهان نه بادی می ماند نه من،دوست داشتم من هم يکی از صدها ستاره ای بودم که در کنج دلت آشيانه دارد. گر چه می دانم نور من به وسعت ستاره های ديگرت نيست.دوست داشتم گلی بودم در اوج نابودی که فقط به نبودن می انديشد و ناگهان دستی می آمد و مرا به دوباره بودن و ماندن در اين زمين خوش خيال(زمينی که عادت کرده به رهگذرانش)دعوت می کرد.ولی من هر چه با تو خنديديم،هر چه گريه کردم،هر چه احساس کردم يک شبه به فراموشی سپرده شد.نمی دانم کدام آرزو تو را صدا کرد؟!نمی دانم کدام خواهش معنای خواهش من شد؟!نمی دانم کدام شک و ترديد واژه های درد آلود مرا از يادت برد،نمی دانم چرا اين قصری را که تمام نفسهايمان در آن محبوس بود يک شبه خراب کردی؟!

 

 

 

 

نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:40 توسط میرویس ابراهیمی| |

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زيبای اون خيره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به اين مساله نميکرد .
آخر کلاس پيش من اومد و جزوه جلسه پيش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت :"متشکرم "و از من خداحافظی کرد

ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلی خجالتی هستم ..... علتش رو نميدونم .

تلفن زنگ زد .خودش بود . گريه می کرد. دوست پسرش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پيشش. نميخواست تنها باشه. من هم اينکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو ميکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از  2  ساعت ديدن فيلم و خوردن  3  بسته چيپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت : "متشکرم " و از من خداحافظی کرد

ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلی خجالتی هستم ..... علتش رو نميدونم .

روز قبل از جشن دانشگاه پيش من اومد. گفت : "قرارم بهم خورده ، اون نميخواد با من بياد" .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بوديم که اگه زمانی هيچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتيم با هم ديگه باشيم ، درست مثل يه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتيم. جشن به پايان رسيد . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ايستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زيبا و اون چشمان همچون کريستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من اين رو ميدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خيلی خوبی داشتيم " ، و از من خداحافظی کرد

ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلی خجالتی هستم ..... علتش رو نميدونم .

يه روز گذشت ، سپس يک هفته ، يک سال ... قبل از اينکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصيلی فرا رسيد ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگيره. ميخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اينو ميدونستم ، قبل از اينکه کسی خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصيلی ، با گريه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترين داداشی دنيا هستی ، متشکرم و از من خداحافظی کرد

ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلی خجالتی هستم ..... علتش رو نميدونم .

نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج ميکنه ، من ديدم که "بله" رو گفت و وارد زندگی جديدی شد. با مرد ديگه ای ازدواج کرد. من ميخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اينطوری فکر نمی کرد و من اينو ميدونستم ، اما قبل از اينکه از کليسا بره رو به من کرد و گفت " تو اومدی ؟ متشکرم"

ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلی خجالتی هستم ..... علتش رو نميدونم .

سالهای خيلی زيادی گذشت . به تابوتی نگاه ميکنم که دختری که من رو داداشی خودش ميدونست توی اون خوابيده ، فقط دوستان دوران تحصيلش دور تابوت هستند ، يه نفر داره دفتر خاطراتش رو ميخونه ، دختری که در دوران تحصيل اون رو نوشته. اين چيزی هست که اون نوشته بود :
" تمام توجهم به اون بود. آرزو ميکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به اين موضوع نداشت و من اينو ميدونستم. من ميخواستم بهش بگم ، ميخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من يه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتی ام ... نيمدونم ... هميشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره.

ای کاش اين کار رو کرده بودم ................. با خودم فکر می کردم و گريه !

اگه همديگرو دوست داريد ، به هم بگيد ، خجالت نکشيد ، عشق رو از هم دريغ نکنيد ، خودتونو پشت القاب و اسامی مخفی نکنيد ، منتظر طرف مقابل نباشيد، شايد اون از شما خجالتی تر و عاشق تر باشه.

    

mirwais jan Ebrahimi

دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!

      

شکسته تموم بال و پر من

              مرده تموم خیال و باور من

                             این سکوت سرد و مبهم

                                         شده تنها یادگار همسفر من

                                                       قصه ی من از کجا شروع شد

                                                                     مردن چرا همیشه شد سهم آخر من

 

 

درشهرعشق قدم ميزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خيلي تعجب کردم تاچشم کارمي کردقبربودپيش خودم گفتم يعني اين قدرقلب شکسته وجودداره؟يکدفعه متوجه قلبي شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهاي روي قبرراکنارزدم که براش دعاکنم واي چي ميديدم باورم نميشه اون قلبه همون کسيه که چندساله پيش دله منو شکسته بود شنیدی میگن ازهردست بدي ازهمون دست ميگيري.

 

زيبا ترين گل با اولين باد پاييزي پرپر شد. با وفاترين دوست به مرور زمان بي وفا شد. اين پرپر شدن از گل نيست از طبيعت است و اين بي وفايي از دوست نيست از روزگار است

 

 

 

در تنهايي خود لحظه ها را برايت گريه كردم
در بي كسيم براي تو كه همه كسم بودي گريه كردم
در حال خنديدن بودم كه به ياد خنده هاي سرد و تلخت گريه كردم
در حين دويدن در كوچه هاي زندگي بودم كه ناگاه به ياد لحظه هايي كه بودي و اكنون نيستي ايستادم و آرام گريه كردم
ولي اكنون مي خندم آري ميخندم به تمام لحظه هاي بچگانه اي كه به خاطرت اشك هايم را قرباني كردم
 
شب تنهايي با هم.. شايد اينگونه سزاوار فراموشي نبود چقدر با عجله... غبار مي تکاني از ردپاي آخرين خاطراتمان کنون اي اولين و آخرينم کاش احساس آبي مرا مي شنيدي. تا هميشه به تماشاي شب ميروم و تکه هايي از عشق مدفون ميراث من است و قلمي که هيچ گاه نتوانست آخرين حرفهاي مرا با تو بگويد
 

«حالت خوبه؟...» دستم را پایین می آورم. پرده می افتد. نگاهش می کنم. چند ثانیه کوتاه تنها. رویم را برمی گردانم. فاصله می گیرم از وجودش. هر طرف می ورم اما نگاهش را روی شانه هایم حس می کنم. «کجا فرار کنم از دست نگاهت؟» کجا پنهان شوم که در نگاهش نباشم؟
نگاه پاکش که انگار عبور می کند از همه چیز... که هر کجا باشم روی شانه هایم است. که هیچ کجا نیست که پنهان باشد از چشم هایش. هر کجا که می روم نگاهش هست... «نگاهت هست...» لحظه ها راکدند. هوا سنگین است. نفسم دارد بند می آید. نمی گذرند دقیقه ها. و دارد نگاهم می کند. آرام. صبور. بی صدا.
برمی گردم نگاهش می کنم که بگویم «مگه کار و زندگی نداری تو همین جوری داری من رو نگاه می کنی؟» .. غرق می شوم توی چشم هایش که ته ندارند انگار. که آن سویشان انتهایی نیست. که بی نهایت اند. دریچه هایی به بی نهایت اند... زبانم بند می آید. غرق می شوم توی نگاهش. و هیچ تلاشی نمی کنم که پایین نروم. فرو می روم توی چشم هایش. آرام... آرام...
لبخند می زند. بغض می کنم. دست خودم نیست. همین حالاست که اشک هایم جاری شوند. و او دارد لبخند می زند. «چایی می خوری برات بیارم؟...» «حوصله ندارم معنا!... ولم کن»
دروغ می گویم! دروغ می گویم تو که می دانی!... تو که باید بدانی!... خودم را لوس می کنم برایت. می خواهم نازم را بکشی. مثل بچه ها که لج می کنند! بیایی در آغوشم بگیری. نوازشم کنی. من، توی آغوش مهربانت بزنم زیر گریه. و تو آرامم کنی... عطر نفس هایت را بپاشی روی موهایم و من قرار بگیرم از وجودت... از حضورت... از صدای بی وقفه ی نفس های خدایی ات... از بالا و پایین رفتن منظم سینه ات...
تو باید... 
        نمی شود!... نمی شود!... باید که باشی!... تصویر نمی شوند این رویاها بی تو!...

دلم گرفته معنا... حالم خوب نیست. هوای گریه دارم. هوای شکستن. خرد شدن. بریدن... دارم می شکنم اینجا بی تو... نمی توانم معنا... نمی توانم دیگر... نمی توانم...
مگر چقدر تحمل دارد آدمی؟... چقدر صبوری باید که نشکند؟... بار اولم نیست... آخرین هم نیست بی شک... بارها و بارها و بارها شکستن را تجربه کرده ام بی حضور نازنینت...
معنا... چرا خدا بر نمی دارد این فاصله ها را؟... به کجای این کره ی خاکی بر می خورد اگر من و تو کنار هم بنشینیم؟... چه می شود اگر با هم حرف بزنیم؟... لبخند بزنیم به همدیگر... چه می شود؟...

خسته ام معنا... دست به دست خدا سپرده ام که زمین نخورم... بس است دیگر انتظار... بیا معنا... من خسته ام...

 

نوشته شده در شنبه 6 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:40 توسط میرویس ابراهیمی| |


Power By: LoxBlog.Com